“در پلتفرم عمده فروشی آنلاین سندباسل از یک کیلو تا یک کشتی را به راحتی بفروش. ”
تعریف دقیق استراتژی چیست؟ (استراتژی به زبان ساده برای مدیران)
تعاریف زیادی برای استراتژی وجود دارد. محققان و دانش پژوهان زیادی در این حوزه تحقیق و بررسی نموده و هر کدام طبق برداشت و فهم خود از این مقوله تعاریفی را ارائه داده اند اما کامل ترین و در عین حال مفهومی ترین تعریف برای استراتژی عبارت است از طراحی و تدوین یک برنامه ی کامل و جامع عملیاتی که به منظور دستیابی به هدف آن را به کار خواهند برد.
در واقع هدف از بکارگیری استراتژی به دست آوردن موقعیت بهتر و مناسب تر نسبت به رقبا می باشد. به طور کلی می توان این واژه را حاصل نبود منابع و ایجاد یک فضای کاملا رقابتی دانست. به این معنی که پیرامون انسان پر از کمبودها و محدودیت می باشد حال اگر انسان منابع و امکانات محدود و ناچیزی که در اختیار دارد صرف موضوعات غیر اصلی و غیر ضروری کند از رقبای خود عقب خواهد افتاد.
شیرازه اصلی استراتژی شناخت و تشخیص موقعیت های مناسب و استفاده از منابع و فرصت ها برای تحقق اهداف می باشد. در واقع درون مایه ی اصلی برنامه ریزی فرصت ها می باشند و بدون دست یابی به آن ها موفقیتی حاصل نخواهد شد.
فهرست مطالب مقاله
استراتژی به زبان ساده برای مدیران
اگر بخواهیم تعریفی کلی از استراتژیک برای مدیران را ارائه دهیم باید گفت که هیچ تعریف جامع و کلی درباره این نوع برنامه ریزی برای مدیران وجود ندارد زیرا صاحب نظران این واژه را به اشکال گوناگونی تعریف کرده اند. تعریف این واژه به صورت عام عبارت است از ایجاد یک الگو و برنامه با دورنمایی از آینده که رسیدن به اهداف را از طریق بکارگیری دستورالعمل های این الگو ممکن خواهد شد.
حال اگر استراتژی را به زبانی ساده برای مدیران تعریف کنیم باید عنوان کنیم که اخذ تصمیم ها و برنامه ریزی های مهم که از طرف مدیران جهت حفظ بقا و همچنین حفظ منافع سازمان و یا موسسه ها گرفته خواهند شد را استراتژی می گویند.
“در پلتفرم عمده فروشی آنلاین سندباسل از یک کیلو تا یک کشتی را به راحتی بفروش. ”
منظور از هدف گرایی مدیران در استراتژی چیست؟
قبل از پرداختن به موضوع هدف گرایی و اهمیت آن برای مدیران لازم است که نکته ای را یادآور شویم و خواننده این مقاله را نیز به تفکر درباره آن تشویق کنیم. مسئله مهم آن است که اگر در احوالات افراد موفق و صاحبان کسب و کارها و مدیران برتر دنیا اندکی دقت نمایید متوجه خواهید شد که اکثریت این افراد به هیچ عنوان دارای توانایی های بالقوه و ذاتی نبوده اند بلکه راه و مسیر پیشرفت خود را بدون هدف طی ننموده و همواره از اصول پایه و بنیادی استراتژی پیروی نموده اند. به زبان ساده تر ویژگی و خصوصیت بارز آن ها هدف گرا بودن می باشد به نحوی که اهداف کاری و حرفه ای ان ها نسبت به سایر اهداف زندگی شان در اولویت بوده اند.
این افراد فضا و محیطی که با آن سروکار دارند را به خوبی بررسی کرده و آن را می شناسند به همین دلیل است که در کوتاه ترین زمان ممکن راه های پیشرفت و ترقی را شناسایی کرده و در آن ها قدم خواهند گذاشت. این گونه افراد به خوبی نقاط قوت و ضعف خود را شناخته و در جهت رفع نقاط ضعف و تقویت نقاط قوت اقدام خواهند کرد و در نهایت با اراده ای فولادی و عزمی راسخ و تعهد و ثبات برنامه ها و الگوهای خود را پیاده خواهند کرد.
“سندبادسل، بازاربزرگ عمده فروشی کالا با تنوعی بالا از محصولات به قیمت عمده، مرجع خرید تجار و بازرگانان ایرانی و خارجی و مرجع محصولات عمده ایرانی”
ضعف هدف گرایی در استراتژی
یک استراتژی زمانی قوی و کارآمد خواهد بود که تمامی جوانب زندگی فرد را پوشش داده و در همه ی جوانب زندگی جای بگیرد. تمرکز نمودن بر یک هدف مشخص و واحد اغلب به موفقیتی شگفت انگیز منجر خواهد شد اما ممکن است در برخی زمینه های دیگر زندگی سبب شکست و ناراحتی شود. زیرا زندگی بسیاری از افرادی که به پیشرفت های جالبی در حرفه ی خود رسیده اند به دلیل روابط ضعیفی که با خانواده و دوستان خود داشته اند از رشد و پیشرفت های فردی عقب مانده اند. این مسئله مهم ترین ضعف انتخاب و پیشبرد یک هدف واحد یا همان هدف گرایی می باشد.
استراتژی وضع شده برای شرکت ها را در چه جاهایی می توان مشاهده نمود؟
استراتژی شرکت ها و سازمان ها را درسه جا و موقعیت مختلف می توان مشاهده نمود که عبارتند از:
۱: اندیشه و تفکر مدیران،
۲: در برنامه ریزی که از طرف افراد تاثیر گذار طراحی خواهد شد.
۳: در سخنرانی ها و مستندات کتبی و همچنین در نوع تصمیماتی که به مرحله اجرا یی خواهند رسید.
ریشه ی برنامه ریزی ها و الگوها یا همان استراتژی در اندیشه و تفکرات مدیران و صاحبان مشاغل و کارآفرینان می باشد. به طور کلی استارت برنامه ریزی برای مدیران موفق طرح ها و ایده های مربوط به کسب و کار آنان می باشد.
لازم به ذکر است در بسیاری از کسب و کارها و یا شرکت های کوچک برنامه ریزی و الگو ها در ذهن مدیران آن باقی خواهند ماند و به مرحله ی اجرا در نخواهند آمد. نکته ی مهمی که در این رابطه وجود دارد و بیان نمودن آن خالی از لطف نخواهد بود این است که داشتن یک برنامه ریزی کارآمد یا همان استراتژی می تواند در تمامی جوانب کسب و کار به کار گرفته شود و اغلب موجب به وجود آمدن دستاوردهای بسیار بزرگ خواهند شد.
مدیرانی که سرپرستی شرکت ها و یا موسسات بزرگ را بر عهده خواهند داشت بیانیه ها و برنامه ریزی ها در جلسات هیئت مدیره و اسناد قابل مشاهده می باشد و اغلب اوقات به صورت محرمانه حفظ خواهند شد.
ارکان مهم بیانیه استراتژی مدیران
بیانیه ی استراتژی که از سوی مدیران طرح و تنظیم خواهد شد دارای ۴ رکن اصلی می باشد که عبارتند از:
۱: بیانیه ی ماموریت، این بیانیه هدف سازمان و یا موسسه و یا شرکت را به روشنی نمایان کرده و دلیل اصلی پا نهادن شرکت و یا موسسه مربوطه را به عرصه رقابت توضیح خواهد داد.
۲: بیانیه ی چشم انداز، طی این بیانیه آینده شرکت و یا کسب و کار و یا سازمان را پیش بینی کرده و همچنین دورنما و راهی که باید طی شود را تعیین خواهد کرد.
۳: بیانیه ی استراتژی، این برنامه رقابت و مراحل ان را مشخص خواهد کرد. این بیانیه از سه بخش بیانیه ی اهداف، دامنه کسب و کار و همچنین مزیت آن تشکیل شده است.
۴: بیانیه ی اصول یا ارزش ها، این بیانیه نمایان گر اعتقادات و رفتارهای مدیران و صاحبان شرکت ها و موسسه ها خواهد بود.
نکات مهم برای رسیدن به موفقیت به کمک استراتژی
برای رسیدن به موفقیت با استفاده از استراتژی باید ۵ نکته ی مهم و اساسی را در این رابطه فرا گرفت و آن ها را مد نظر قرار داد.
۱: انتظارات را تعیین و دورنمای دید خود را روشن نمود، منظور از تعیین نمودن هدف واضح کردن چشم انداز آینده کسب و کار و با شرکت ها می باشد. این مرحله خود شامل سه نکته و عنصر پایه می باشد. ۱: اهداف کوتاه مدت و بلند مدت را برای خود تعریف کرد.
۲: مراحل نحوه رسیدن به هدف ها را تعیین نمود.
۳: اختصاصی کردن فرایند برای کارکنان.
در این مرحله باید هر کاری را به شخصی که دارای توانایی و تجربه ی کافی در آن زمینه باشد سپرد. همچنین باید اهداف خود را به شکل صحیح و واقع بینانه برای خود مشخص کرده تا بر اساس ارزشها و معیارها باشند.
۲: جمع اوری اطلاعات لازم و تجزیه و تحلیل آن ها، این مرحله از اهمیت بالایی برخوردار می باشد زیرا اطلاعات کسب شده در این مرحله پایه و اساس تشکیل مراحل بعدی کار می باشند. طی این مرحله تا حد امکان باید داده ها و اطلاعات مربوط به کار و پیشه ی خود را جمع آوری کرده و به تجزیه و تحلیل آن ها پرداخت. هنگام تجزیه ی اطلاعات باید دقت لازم را برای درک نیازهای مربوط به پیشه ی خود به کار بست همچنین تمامی عوامل داخلی و خارجی که ممکن است در رسیدن به هدف تاثیرگذار باشند را مورد بررسی قرار داد.
۳: تعیین استراتژی، در این مرحله باید تعیین شود که در حال حاضر چه منابعی می تواند برای رسیدن به اهداف مفید و تاثیر گذار باشند. مسائل مربوط به شرکت و یا کسب و کار را با توجه به اهمیت آن ها باید اولویت بندی کرد و با توجه به آن ها استراتژی لازم را تعیین نمود.
۴: پیاده کردن استراتژی و بکارگیری آن، به کار گیری و پیاده سازی موفقیت آمیز استراتژی برای دستیابی به موفقیت بسیار مهم خواهد بود در واقع این مرحله مرحله ای اجرایی و عملی می باشد که تا حد زیادی حائز اهمیت می باشد.
۵: کنترل و ارزیابی، اندازه گیری عملکردهای مثبت و منفی، زیر نظر قرار دادن مسائل داخلی و خارجی به صورت مداوم و همیشگی و انجام اقدامات اصلاحی در مواقع نیاز، کنترل و ارزیابی نام دارد. هر نوع ارزیابی موفقیت آمیزی را باید به وسیله پارامترهایی اندازه گرفت و این پارامترها باید نمایان گر اهداف تعیین شده قبلی باشند همچنین نتا یج را باید به وسیله ی موفقیت های واقعی سنجید و تعیین کرد.
انواع مختلف استراتژی
بر اساس تعاریف متعددی که از واژه استراتژی بیان شده اند. استراتژی را به چهار نوع تقسیم بندی نموده اند.
۱: استراتژی منفعل: این نوع از استراتژی به شدت مخالف نوگرایی می باشد به این صورت که شرکت ها و افرادی که دارای چنین برنامه ریزی می باشند اغلب دارای برنامه ریزی رقابتی نمی باشند. این گونه افراد و سازمان ها بر خلاف رقبایشان دارای محصول و بازار ثابتی نمی باشند. این دسته از شرکت ها یا افراد تحت هیچ شرایطی حاضر به ریسک کردن و تولید محصولات جدید و وارد کردن آن ها به بازار نخواهند بود. این نوع سازمان ها هرگز اتفاقات و جریانات در حال وقوع و جاری را قبول نداشته و همیشه مخالف سرسخت تغییرات می باشند.
۲: استراتژی تدافعی، افراد و یا شرکت هایی که از چنین برنامه ریزی استفاده می کنند همیشه سعی خواهند کرد تا به یک جایگاه ثابت و نسبتا محکمی در حوزه ارائه محصولات و یا خدمات دست یابند و آن را حفظ کنند. این گونه شرکت ها و سازمان ها معمولا بر تولید محصولات اندکی پافشاری کرده و هدف آن ها رضایت مشتری و تولید محصول با استراتژی کوتاه مدت چیست؟ کیفیت می باشد.
۳: استراتژی تهاجمی، افرادی که از این نوع برنامه ریزی پیروی می کنند اغلب به دنبال ایده های جدید و نو بوده و تمایل دارند به وسیله همین ایده های نو بازار را تسخیر نمایند.
۴: استراتژی تحلیل گر، این نوع برنامه ریزی مختص افراد و یا شرکت هایی است که در رویارویی با رقبا و همچنین وارد کردن محصولات به بازار اندکی محتاط بوده و ابتدا شرایط را کاملا سنجیده و سپس وارد عمل خواهند شد.
ساده ترین استراتژی اسکالپ
سهامداران بورسی از استراتژیهای متفاوتی برای پیشبرد معاملاتشان در این بازار بهره میبرند. این استراتژیها با توجه به میزان سرمایه، بازده مورد انتظار، درصد ریسکپذیری، افق زمانی و… تعیین میشود. استراتژیهای اسکالپ، الگوی کانال، دبلتاپس و دبلباتم نمونه آن هستند. بدیهی است که هر کدام از این استراتژیها ویژگی مخصوص به خود را دارند و برای نوعی از سرمایهگذاری به کار میروند.
مثلا لازمه سرمایهگذاری در سهام بنیادی، افق زمانی بلندمدت است و برای کسب سود در کوتاهمدت باید ترید مداوم یا نوسانگیری انجام داد. در این مطلب قصد داریم به استراتژی کاربردی اسکالپ (Scalp) که اغلب مورد استفاده نوسانگیران است بپردازیم. در ادامه «مفهوم استراتژی اسکالپ»، «ساده ترین استراتژی اسکالپ» و نکات این شیوه معاملاتی را بررسی میکنیم.
استراتژی اسکالپ چیست؟
در وحله نخست باید بدانیم که استراتژی اسکالپ چیست و در چه بازارهایی کاربرد دارد؟ استراتژی اسکالپ، یک استراتژی کوتاه مدت است که در آن معاملهگر در یک بازه زمانی محدود، معاملات زیادی را به صورت (تقریبا) همزمان انجام میدهد. سود هر معامله به صورتی تکی چندان زیاد نیست، اما حجم معاملات در نهایت سود قابل توجهی را برای کاربر فراهم میکند.
استراتژی اسکالپ که اغلب مورد توجه نوسانگیران است در بازارهایی با نقدینگی بالا و کارمزد پایین کاربرد دارد. در ایران استراتژی اسکالپ برای معاملات بازار بورس و معاملات زعفران در بورس کالا مناسب است و در بازارهای جهانی فارکس، باینری آپشن و برخی رمزارزها هم میتوان از اسکالپ استفاده کرد.
معاملاتی که با روش اسکالپ انجام میشوند را اصطلاحا اسکالپینگ و به معاملهگر، اسکالپر میگویند. سود معاملات به روش اسکالپ در زمان کوتاه فراهم میشود و باقی ماندن در معامله ممکن است از سود کاسته یا حتی موجب زیان شود. پس یک اسکالپر، معاملهگری را به عنوان شغل خود میداند و به صورت مداوم در پلتفرم معاملاتی حضور دارد.
ساده ترین استراتژی اسکالپ
برای تشخیص ساده ترین استراتژی اسکالپ، باید ابتدا برخی از انواع آن را بشناسید. سپس با توجه به نوع بازار، میزان دانش (مثلا آشنایی با تحلیل تکنیکال) و…. ساده ترین استراتژی اسکالپ را برای خود پیدا کنید. برخی از انواع استراتژیهای اسکالپ به شرح زیر هستند:
- اسکالپ با استفاده از اندیکاتور استوکستیک
- اسکالپ با استفاده از اندیکاتور میانگین متحرک
- اسکالپ با استفاده از اندیکاتور پارابولیک SAR
- اسکالپ با استفاده از اندیکاتور RSI
احتمالا متوجه شدهاید که همه این اندیکاتورها زیرمجموعه تحلیل تکنیکال هستند. پس برای استفاده از این روش و پیدا کردن ساده ترین استراتژی اسکالپ، یادگیری تحلیل تکنیکال و پرایس اکشن الزامی است. در ادامه استراتژیهای مذکور را بررسی میکنیم.
استراتژی اسکالپ با اندیکاتور استوکستیک
استراتژی اسکالپ با اندیکاتور استوکستیک زمانی کاربرد دارد که بازار دارای روند باشد. در این روش قیمت لحظه اکنون با قیمت محدوده زمانی اخیر مقایسه میشود و نقاط بازگشت روی نمودار نمایش مییابد. مثلا در بازار بورس وقتی حرکت صعودی و نزولی به شکلی خاص و مداوم در قیمت سهمی تکرار میشود، آن سهم دارای روند قیمت در بازار است. در چنین شرایطی اندیکاتور استوکستیک نقاط بازگشت سهم (نزدیک به بسته شدن در سقف و کف) را در نمودار نمایش میدهد.
اندیکاتور استوکستیک برای شناسایی نقاط حمایت و مقاومت در روند سهم کاربرد دارد. تا وقتی که استوکستیک در نمودار در یک جهت حرکت میکند، روند جاری ادامه خواهد داشت و در غیر اینصورت باید اقدام به خرید و فروش کرد. دقت کنید که اندیکاتور استوکستیک را میتوان برای تایمفریم کوتاهمدت یا بلندمدت رسم کرد. اما از آنجایی که در این مبحث معاملات کوتاه مدت اسکالپ مدنظر هستند، استوکستیک باید برای بازه اخیر مورد بررسی قرار بگیرد.
نکته دیگر استراتژی اسکالپ با اندیکاتور استوکستیک، نوساناتی است که معاملهگر در نمودار مشاهده میکند. در نمودار استوکستیک با تایمفریم کوتاه مدت، نوسانات زیادی در نقاط اشباع (خرید و فروش) ظاهر میشود و اندازهگیری سرعت و شتاب قیمت مشکل خواهد بود. بنابراین معاملهگر باید به روش تحلیل تکنیکال تسلط داشته باشد و کاملا آگاه و با دقت عمل کند.
استراتژی اسکالپ با اندیکاتور میانگین متحرک
استراتژی اسکالپ با اندیکاتور میانگین متحرک از سادگی بیشتری نسبت به روش قبل برخوردار است. در این روش یک نمودار میانگین متحرک بلندمدت برای شناسایی روند کلی و دو نمودار میانگین متحرک کوتاهمدت برای تشخیص تحرکات قیمتی رسم میشوند.
حال اگر نمودار بلندمدت که نشاندهنده روند بازار است، صعودی باشد، در نمودارهای میانگین متحرک کوتاهمدت میتوانید نقاط خرید را شناسایی کنید. اگر نمودار میانگین متحرک بلندمدت (روند بازار) نزولی باشد، در نمودارهای کوتاهمدت میتوان نقاط فروش را شناسایی کرد. دقت کنید که در استراتژی اسکالپ با اندیکاتور میانگین متحرک ما به دنبال سود زیاد و سهامداری بلندمدت نیستیم، پس هر فراز و نشیب در سهم برایمان اهمیت دارد و میتواند سود کوچکی بسازد.
برخی معاملهگران اندیکاتور میانگین متحرک را ساده ترین استراتژی اسکالپ میدانند اما نمیتوان آن را دقیقترین روش به حساب آورد.
استراتژی اسکالپ با استفاده از اندیکاتور پارابولیک SAR
در استراتژی اسکالپ با استفاده از اندیکاتور پارابولیک SAR، علاوه بر روند جاری سهم، تغییر موقعیتها در قالب نقطهچین در نمودار ظاهر میشوند. پارابولیک SAR از عبارت «stop and reversal» به معنی «ایست و بازگشت» برگرفته شده است و صعود سهم را با قرار دادن نقطهای در زیر کندل و نزول سهم را با قرار دادن نقطهای بالای کندل نشان میدهد.
حال چنانچه قیمت، در بالای نقطههای SAR حرکت کند، موقیعت برای خرید سهم و اگر قیمت در زیر نقطههای SAR قرار بگیرد، موقعیت برای فروش سهم مناسب است. استفاده از این اندیکاتور نسبتا ساده است و برای سهام پرنوسان کاربرد دارد. اما گاهی سهمی در تایمفریم انتخابی ما (که قطعا در استراتژی اسکالپ کوتاه مدت است)، دچار تغییر روند نمیشوند و معاملهگر نمیتواند نوسان گیری کند. در این شرایط حتی زیان هم برای تریدر محتمل است! بنابراین اندیکاتور پارابولیک SAR شاید ساده ترین استراتژی اسکالپ باشد، اما قطعا بهترین نیست.
استراتژی اسکالپ با استفاده از اندیکاتور RSI
اندیکاتور RSI یکی از محبوبترین اندیکاتورهای تحلیل تکنیکال است، به همین دلیل استراتژی اسکالپ با استفاده از اندیکاتور RSI هم معمولا مورد توجه نوسان گیران قرار میگیرد. اندیکاتور RSI کف و سقف قیمت سهم (نقاط اشباع) را به خوبی در نمودار نشان میدهد و معاملهگر میتواند بیشترین سود را از خرید یا فروش کسب کند.
در اندیکار RSI پس از انجام محاسبات، رقمی بین 0 تا 100 بدست میآید. اگر عدد بیشتر از 70 باشد اشباع خرید و اگر کمتر از 30 باشد اشباع فروش رخ داده است. حال تریدر زمان بهکارگیری اندیکاتور RSI برای معاملات اسکالپ، کف قیمت یا همان آر اس آی 30 را شناسایی میکند و به محض بازگشت روند رو به بالا خرید را انجام میدهد. در مقابل سقف قیمت یا آر اس آی 70 را شناسایی و به محض برگشت روند رو به پایین، فروش را انجام میدهد.
اندیکاتور RSI هم از ساده ترین استراتژیهای اسکالپ به شمار میآید که میتواند بهترین سود را در خرید و فروش برای معاملهگر فراهم کند.
نکات استراتژی اسکالپ
- برخی افراد از عبارت «اندیکاتور اسکالپ» استفاده میکنند. دقت داشته باشید که اسکالپ یک روش یا سبک معاملاتی است که در آن از اندیکاتورهای تحلیل تکنیکال استفاده میشود.
- در استراتژی اسکالپ تمرکز بر کسب سود از حداقل تغییرات قیمتی در کوتاهترین زمان ممکن است.
- در استراتژی اسکالپ تریدر باید به صورت منظم بازار را رصد کند و به صورت همزمان معاملات زیادی را پیش ببرد.
- اغلب تریدرهای استراتژی اسکالپ، نوسان گیران هستند.
- یک اسکالپر برای مدت طولانی در یک سهم باقی نمیماند و سهامدار سهم خاصی به حساب نمیآید.
- اسکالپر نباید ریسک زیادی را متوجه دارایی خود کند، زیرا سود او از هر معامله ناچیز است و جبران زیان سخت خواهد بود.
سخن آخر
برای پیدا کردن ساده ترین استراتژی اسکالپ، قدم نخست یادگیری روش تحلیل تکنیکال است. نوسانگیران بازار بورس معمولا از یک یا چند اندیکاتور تکنیکال برای شناسایی بهترین نقاط خرید و فروش استفاده میکنند و این یعنی بر سازوکار بازار تسلط و با روش تکنیکال آشنایی دارند. در استراتژی اسکالپ، روش تحلیلی تکنیکال و پرایس اکشن به کمک تریدر میآیند تا بتواند از ریزترین تحرکات قیمتی سود کسب کند. پس از یادگیری این مهارتها شما میتوانید ساده ترین استراتژی اسکالپ را با توجه به بازار، نوع معاملات و… برای خود انتخاب کنید.
میانگین متحرک نمایی (EMA) چیست + استراتژی
میانگین متحرک نمایی: میانگین متحرک نمایی (EMA) یک شاخص نمودار فنی است که قیمت یک سرمایه گذاری (مانند یک سهام یا کالا) را در طول زمان ردیابی می کند. EMA نوعی میانگین متحرک وزنی (WMA) است که به داده های قیمت اخیر وزن یا اهمیت بیشتری می دهد. مانند میانگین متحرک ساده (SMA)، از EMA برای مشاهده روند قیمت در طول زمان استفاده می شود و تماشای چندین EMA به طور همزمان با نوارهای میانگین متحرک آسان است.
محاسبه SMA و EMA
EMA برای بهبود ایده SMA با دادن وزن بیشتر به جدیدترین داده های قیمتی طراحی شده است که نسبت به داده های قدیمی مرتبط تر است. از آنجایی که داده های جدید وزن بیشتری دارند، EMA سریعتر از SMA به تغییرات قیمت پاسخ می دهد.
خوراکی های کلیدی
- میانگین متحرک نمایی (EMA) برای مشاهده روند قیمت در بازه های زمانی خاص، مانند 50 یا 200 روز طراحی شده است.
- در مقایسه با میانگین های متحرک ساده، EMA ها وزن بیشتری به داده های اخیر (مرتبط تر) می دهند.
- محاسبه EMA شامل اعمال یک ضریب بر میانگین متحرک ساده (SMA) است.
- روبان های میانگین متحرک به معامله گران امکان می دهد چندین EMA را همزمان ببینند.
فرمول محاسبه EMA با استفاده از ضریب و شروع با SMA است. سه مرحله در محاسبه وجود دارد (اگرچه برنامه های نمودار برای شما محاسبات را انجام می دهند):
- SMA را محاسبه کنید
- ضریب برای وزن دهی EMA را محاسبه کنید
- EMA فعلی را محاسبه کنید
محاسبه SMA مانند محاسبه میانگین یا میانگین است. یعنی SMA برای هر تعداد معینی از دورههای زمانی صرفاً مجموع قیمتهای بسته شدن برای آن تعداد دوره است، تقسیم بر همان تعداد. بنابراین، به عنوان مثال، SMA 10 روزه فقط مجموع قیمت های بسته شدن 10 روز گذشته است، تقسیم بر 10.
فرمول ریاضی به این صورت است:
را S M A = n آ 1 را + آ 2 را + . . . + آ n را را جایی که: S M A = میانگین متحرک ساده آ n را = قیمت یک دارایی در دوره n n = تعداد کل دوره ها را
فرمول محاسبه ضریب وزنی به صورت زیر است:
ضرب وزنی را = 2 ÷ ( دوره زمانی انتخاب شده + 1 ) = 2 ÷ ( 1 0 + 1 ) = 0 . 1 8 1 8 = 1 8 . 1 8 % را
(در هر دو مورد، ما SMA 10 روزه را فرض می کنیم.)
بنابراین، وقتی نوبت به محاسبه EMA سهام می رسد:
را E M A = قیمت ( t ) × ک + E M A ( y ) × ( 1 – ک ) جایی که: تی = امروز y = دیروز ن = تعداد روز در EMA ک = 2 ÷ ( ن + 1 ) را
وزن داده شده به قیمت اخیر برای EMA کوتاه مدت بیشتر از EMA دوره طولانی تر است. به عنوان مثال، ضریب 18.18% برای آخرین دادههای قیمت برای EMA 10 روزه اعمال میشود، همانطور که در بالا انجام دادیم، در حالی که برای متحرک نمایی 20 روزه، تنها از وزن ضریب 9.52% استفاده میشود. همچنین تغییرات جزئی EMA وجود دارد که با استفاده از قیمت باز، بالا، پایین یا متوسط به جای استفاده از قیمت بسته می شود.
استفاده از EMA: Moving Average Ribbons
معامله گران گاهی اوقات نوارهای میانگین متحرک را تماشا می کنند که تعداد زیادی میانگین متحرک را به جای یک میانگین متحرک روی نمودار قیمت ترسیم می کنند. اگرچه بر اساس حجم زیاد خطوط همزمان پیچیده به نظر می رسد، اما روبان ها در برنامه های نموداری به راحتی قابل مشاهده هستند و راه ساده ای برای تجسم رابطه پویا بین روندها در کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت ارائه می دهند.
معامله گران و تحلیلگران برای شناسایی نقاط عطف، تداوم و شرایط بیش از حد خرید/فروش بیش از حد، برای تعریف مناطق حمایت و مقاومت و اندازه گیری نقاط قوت روند قیمت، بر میانگین متحرک و نوارها تکیه می کنند.
روبانهای میانگین متحرک که با شکل سهبعدی مشخصهشان که به نظر میرسد در نمودار قیمت جریان دارد و میپیچد، تعریف میشوند، تفسیر آسانی دارند. هر زمان که خطوط میانگین متحرک در یک نقطه همگرا شوند، اندیکاتورها سیگنال های خرید و فروش را تحریک می کنند. معاملهگران در مواقعی که میانگینهای متحرک کوتاهمدت از پایینتر از میانگینهای متحرک بلندمدت عبور میکنند و زمانی که میانگینهای متحرک کوتاهتر از بالا به پایینتر میآیند، به دنبال خرید هستند.
نحوه ایجاد یک روبان میانگین متحرک
برای ساخت یک نوار میانگین متحرک ، به سادگی تعداد زیادی میانگین متحرک با طول دوره های زمانی متفاوت را در یک نمودار قیمت به طور همزمان رسم کنید. پارامترهای رایج شامل هشت میانگین متحرک یا بیشتر و بازه هایی است که از میانگین متحرک دو روزه تا میانگین متحرک 200 یا 400 روزه متغیر است.
برای سهولت تجزیه و تحلیل، نوع میانگین متحرک را در سراسر نوار ثابت نگه دارید – برای مثال، فقط از میانگین متحرک نمایی یا میانگین متحرک ساده استفاده کنید.
وقتی روبان تا میشود – وقتی همه میانگینهای متحرک به یک نقطه نزدیک در نمودار همگرا میشوند – قدرت روند به احتمال زیاد ضعیف میشود و احتمالاً به یک معکوس اشاره میکند. اگر میانگینهای متحرک در حال افزایش و جدا شدن از یکدیگر باشند، برعکس صادق است، که نشان میدهد قیمتها در نوسان هستند و یک روند قوی یا تقویت میشود.
روند نزولی اغلب با استراتژی کوتاه مدت چیست؟ عبور میانگین متحرک کوتاه تر از میانگین متحرک طولانی تر مشخص می شود. برعکس، روند صعودی نشان میدهد که میانگینهای متحرک کوتاهتر از میانگینهای متحرک طولانیتر عبور میکنند. در این شرایط، میانگینهای متحرک کوتاهمدت بهعنوان شاخصهای پیشرو عمل میکنند که با روند میانگینهای بلندمدت به سمت آنها تأیید میشوند.
خط پایین
تعداد ترجیحی و نوع میانگین متحرک می تواند به طور قابل توجهی بین معامله گران، بر اساس استراتژی های سرمایه گذاری و اوراق بهادار یا شاخص اساسی متفاوت باشد. اما EMA ها به ویژه محبوب هستند زیرا وزن بیشتری به قیمت های اخیر می دهند و کمتر از میانگین های دیگر عقب هستند. برخی از نمونههای روبان میانگین متحرک متداول شامل هشت خط EMA جداگانه هستند که طول آن از چند روز تا چند ماه متغیر است.
استراتژی کوتاه مدت چیست؟
یه اندیکاتور داریم که خیلی کم بهش بها داده شده. تو این مقاله قراره در موردش صحبت کنیم و یاد بگیریم چطور میتوانیم ازش استفاده کنیم تا سیگنالهای خرید و فروش خوب برای نوسانگیری ازش دریافت کنیم.
اسم این اندیکاتور CCI هست.
اندیکاتور CCI چیست؟
معنای لغویش میشه شاخص کانال کالا. در واقع اندیکاتوری بود که برای بورس کالا استفاده میشد. اما به مرور و رفته رفته ازش در بازاررهای مالی دیگه هم استفاده شد و این طور شد که الان به یکی از استراتژیهای اصلی برای اسکالپینگ یا نوسانگیریهای کوتاه مدت تبدیل شده.
این اندیکاتور هم شبیه rsi در پنجره ای چداگانه باز میشه و یک رنج مشخص برای خودش داره.
اکثر افرادی که از این اندیکاتور یا اسیلاتور استفاده میکنند با رنج 100 و 100- اون کار میکنن. اما استراتژی که ما باهاش کار میکنیم سختگیرانه هست.
بنابراین رنج ها رو دوبل میکنیم!
200 و 200- .
دقت کنید که کار با این استراتژی در کوتاه مدت جواب میده. این مدت حتی میتونه زیر یک هفته باشه!
طبیعتا سودهای کوتاه مدت هم آنچنان بزرگ نیستد و توقع سودهای 30 یا 40 درصدی نداریم.
وقتی نمودار قیمتی رو باز میکنیم در قیمت اندیکاتورها باید واژه CCI رو سرچ کنیم.
بعضی پلتفرمها رنج های 200 و 200- رو دارن. اما اگر نداشتند باید خودمون از قسمت Add اضافهش کنیم.
خب… زمانی که این کار رو انجام دادیم کارمون راحت میشه.
جاهایی که اندیکاتور اومده زیر 200- و باز اونو به بالا شکسته یه سیگنال خرید به ما میده، زمانی که اومد بالای 200 و باز اون رو به پایین شکست سیگنال فروش
شاید در نگاه اول این تکنیک ساده به نظر برسه اما در بسیاری از جاها جواب داده و خواهدداد!
البته یک موضوع مهم…
دقت کنید که اندیکاتورها نباید مرجع اصلی برای تصمیم گیری ما برای خرید و فروش باشند. در اصل اونا مهر تایید بر استراتژی اصلی ما در معاملات هستند.
بنابراین فقط زمانی مجاز به استفاده از این تکنیک هستید که استراتژی اصلی هم مجوز ورود به سهم رو به شما داده باشه.
راههای کسب سود از بورس و بازارهای سرمایه گذاری بسیار زیاد هست. این فقط یک اندیکاتور بود که ما میتونیم ازش استفاده کنیم.
من در دوره سرمایه گذاران دارا بهت جامع و مفصل یاد دادم که چطور میتوانید با استراتژی خودتون از بازار سود بگیرید
برای اینکه اطلاعات بیشتری از دوره بدونید میتونی روی لینک زیر کلیک کنید و اطلاعات کامل رو بخوانید
استراتژی کوتاه مدت چیست؟
طی سالهای اخیر استراتژی دیجیتال (Digital Strategy) به یک اصطلاح گسترده تبدیل شده است و در ذهن مدیران هر روز اولویت بیشتری پیدا می کند. به طور کلی، استراتژی دیجیتال یک برنامه عملی است که برای دستیابی به اهداف تجاری از طریق اجرای ابتکارات دیجیتال طراحی شده است.
استراتژی دیجیتال در مورد یک روش کاملاً جدید برای راهبری کسب و کار صحبت نمی کند. زیرا ماهیت کسب و کار تقریبا همان چیزی است که همیشه بوده است، با این حال فناوری هر روز در حال تغییر است.
بایستی توجه داشته باشیم که تمام نگرش ها و تجربیات بدست آمده در مورد استراتژی کسب و کار موفق که در طول سالیان بدست آمده است همچنان به قوت خود باقی هستند، تنها تغییر بوجود آمده تبدیل زمین بازی به زمین بازی دیجیتالی است.
رویکرد دیجیتال به عنوان یک ابزار
یکی از دامهایی که رهبران کسب و کار در آن گرفتار میشوند، فریفته شدن توسط فناوریهای نوظهور است. اغلب اوقات، “استراتژی دیجیتال” یک شرکت به خاطر حرکت کورکورانه به سمت فناوری های نوظهور و هیجان انگیز سازمان را به بیراهه می برد.
کسب و کارها میتوانند با برخی کلمات کلیدی از فناوری ها منحرف شوند و تلاش برای دستیابی به یک فناوری جدید به عنوان یک استراتژی دیجیتال در نظر گرفته شود. این مسیر شاید در کوتاه مدت اثر بخش باشد ولی زمانی که توسط یک استراتژی کسب و کاری قوی پشتیبانی نشود، این مزیت به سرعت محو می شود.
دیجیتال باید یک ابزار برای کسب و کار باشد و بایستی بدانیم که این ابزار با توجه به تغییران فناوری بسیار اثربخش است. اما نکته حائز اهمیت اینجاست که تحول دیجیتال تنها بخشی از تصویر بزرگ کسب و کار است و در یک استراتژی کسب و کاری فراگیر چگونگی هماهنگ سازی استراتژی کلان سازمان با استراتژی تحول دیجیتال و در سطح بالاتر یکپارچه سازی این دو استراتژی بسیار اهمیت دارد.
به عبارت دیگر:
موفقیت کسب و کار به عملکرد افراد بستگی دارد و فناوری های دیجیتال تنها در حدی مفید است که تحقق این هدف را تقویت کند.
سوالات مهم برای دستیابی به استراتژی دیجیتال
یک استراتژی خوب نه فقط با پرسیدن سوال، بلکه با پرسیدن سوالات درست شروع می شود:
- در حال حاضر موقعیت شرکت در صنعت خود چگونه است؟
- مقصد بعدی شرکت کجاست؟
- برای موفقیت به چه چیزهایی نیاز دارد؟
- شرکت در مسیر موفقیت خود با چه مشکلاتی مواجه است؟
برای درک موقعیت یک کسب و کار در بازار، محک زدن شرکت رقابت میان بازیگران اصلی، یک گام اساسی در دستیابی به اطلاعات ورودی در مسیر استخراج فرآیند استراتژی است. تنها از طریق معیارهای موثر و دقیق است که یک شرکت می تواند دیدگاهی تحلیلی در مورد جایگاه خود نسبت به رقبا و در سطح بالاتر در اکوسیستم کسب و کاری بدست آورد.
هنگامی که یک کسب و کار درک روشنی از موقعیت دیجیتالی خود داشته باشد، میتواند شروع به توسعه استراتژی دیجیتال در مسیر جایگاهی که میخواهد در بازار داشته باشد، بنماید.
محک زدن، شما را در یک موقعیت قدرتمند قرار می دهد
یکی از نتایج اساسی فرآیند محک زدن این است که میتواند به ارائه درک روشنی از نحوه عملکرد سیستمها، فرایندها و موقعیت فعلی یک کسب و کار کمک کند. قبل از رفتن به سمت نوآوری های دیجیتال، ضروری است که بین جنبه های شرکت خود که به دلیل نداشتن راه حل های دیجیتال موثر در آنها ضعف دارید و مواردی که به مسائل غیرفناوری مرتبط است، تمایز قائل شوید.
به عنوان مثال، اگر در ارائه خدمات به مشتری ضعف دارید، پرداختن به شیوههای استخدام صحیح و آموزش کاربردی به افراد مرتبط به این بخش، راه حلی غیر دیحیتالی و اثر بخش می باشد که پس از بهبود خدمات خود می توانید از ابزار های دیجیتال کمکی مانند ربات های چت خودکار نیز استفاده نمایید.
یک استراتژی دیجیتال باید شامل چه مواردی باشد؟
پایه اصلی استراتژی دیجیتال، مدل کسب و کار شما است. این دو را نمی توان بصورت مجزا از یکدیگر بررسی نمود. زیرا می توان گفت در یک مدل کسب و کار صحیح می توان تمامی اطلاعات مورد نیاز در خصوص خواسته های یک شرکت و ذهنیت آن در برخورد با کسب و کار را دید.
بر این اساس می توان به موارد زیر برای دستیابی به یک استراتژی دیجیتال اشاره کرد:
- افراد: یک استراتژی دیجیتال به مهارت های کل تیم بستگی دارد. خروجی های بدست آمده در هر کسب و کار از تلاش های توسعه دهندگان، طراحان، بازاریابان، استراتژیست ها و تمامی افرادی است که در لایه های مختلف فرایندهای کسب و کاری درگیر هستند.
- فرآیند: این بخش نشان دهنده این است که سرمایه انسانی یک استراتژی کوتاه مدت چیست؟ کسب و کار چه کاری انجام خواهد داد و چگونه آنها کار خود را با یکدیگر ادغام می کنند تا یک استراتژی کاملا یکپارچه ایجاد کنند.
- پلتفرم: تنها پس از تعیین اهداف، افراد و فرآیندها، پلتفرمهایی را که به آنها نیاز دارید، در نظر بگیرید. باز هم به یاد داشته باشید که فناوری فقط یک ابزار است، نه محرک. پلتفرم ها به اهداف شرکت بستگی دارد. آنها می توانند شامل سرورهای ابری، سیستم های مدیریت محتوا، سیستم های تجزیه و تحلیل داده ها، واقعیت افزوده، هوش مصنوعی، برنامه های مبتنی بر مکان یابی و غیره باشند.
- محصولات: هنگامی که پلتفرم ها مشخص شدند، تک تک محصولاتی که استراتژی دیجیتال شما را تشکیل می دهند، شناسایی می شوند. محصولات شما ممکن است شامل برنامهها، ابزارهای پوشیدنی، وبسایتهای واکنشگرا، محصولات هوشمند اینترنت اشیا، تجربیات واقعیت افزوده و موارد دیگری از فناوری های نوظهور باشند.
- کانال ها: هنگامی که محصولات دیجیتال خود را در اختیار دارید، سؤال این است که چگونه آن محصولات را با مردم مرتبط می کنید. کدام کانال ها به عنوان مجرای تحویل در استراتژی شما بهتر عمل می کنند؟ کانال ها می تواند شامل تجربه خرید حضوری، ایمیل، رسانه های اجتماعی، شبکه های محل کار، اینترانت، وب سایت ها، اتصالات از راه دور اینترنت اشیا و غیره باشد.
- تجربه مشتری: مهم است که حس واضحی از تجربه مشتری خود را دنبال کرده و حفظ کنید. آیا نشانه های بصری برند شما سازگار و قانع کننده هستند؟ آیا پیام شرکت شما واضح است؟ آیا در تعامل مردم با شرکت شما احساس راحتی و لذت را برانگیخته اید؟
- مشتریان: در اوج چارچوب استراتژی دیجیتال، همه چیز به افراد مربوط می شود، و تمرکز شما باید بر روی همه افراد باشد و نه فقط کسانی که محصولات یا خدمات شما را می خرند. یک تحول دیجیتال موثر، تجربه کارمندان، فروشندگان و تامین کنندگان، شرکا و ذینفعان کسب و کار شما را نیز در بر می گیرد.
استراتژی دیجیتال چابک
دلیل اینکه استراتژی دیجیتال باید چابک (اَجایل) باشد این است که دائماً بین دو نیروی کاملاً متفاوت تعادل برقرار می کند، زیرا اصول اساسی کسب و کار شما را با دنیای فناوری به سرعت در حال تغییر، ادغام می کند.
شما همیشه می خواهید به مشتریان خود یک تجربه فوق العاده بدهید، می خواهید کارمندانتان برای عملکرد در بالاترین سطح خود قرار بگیرند و باید تعهدات محکم و قابل اعتمادی را با شرکا و تامین کنندگان حفظ کنید. این اهداف تغییر نمی کنند، با این حال روشهای دستیابی به این اهداف و ابزارهایی که زیربنای آنها را تشکیل می دهند، به سرعت در حال تغییر هستند.
بنابراین، چگونه این نیروها را هم نوا می کنید؟ اول، انتظارات مشتری خود را زیر نظر داشته باشید و ثانیاً از تجربه های دستیابی به یک استراتژی دیجیتال کارا بهره ببرید.
نکات کلیدی
استراتژی دیجیتال به عنوان یک نسخه استراتژی مجزا برای سازمان نیست، بلکه در راستای استراتژی کلان سازمان در گامهای اول و پس از بلوغ سازمان به عنوان همان استراتژی کلان سازمان می باشد.
فناوری های نوظهور و جدید ابزار های تحقق استراتژی دیجیتال هستند و نه هدف آن.
یکی از ورودی های استخراج استراتژی دیجیتال، مدل کسب و کار فعلی سازمان است.
دیدگاه شما