نحوه محاسبه پیوت پوینت یا نقاط محوری در فارکس و ارز دیجیتال
اولین مطلبی که خواهید آموخت این است که چگونه سطوح پیوت پوینت را محاسبه کنید.بعضی از افراد فکر می کنند که این مبحث فقط در یک بازار مالی قابل استفاده است اما باید بدانید اینطور نیست و شما می توانید در آموزش فارکس ، آموزش بورس و آموزش ارز دیجیتال از آن استفاده کنید
نقطه محوری و سطوح حمایت و مقاومت مرتبط با آن با استفاده از قیمت باز شدن، سقف، کف و قیمت بسته شدن آخرین روز معاملاتی محاسبه میشوند. از آنجایی که فارکس یک بازار 24 ساعته است، بیشتر معاملهگران فارکس از ساعت بسته شدن بازار نیویورک که برابر است با 4:00 بعد از ظهر به وقت زمان استاندارد شرقی ( EST )، به عنوان زمان بسته شدن روز قبل استفاده میکنند. توجه داشته باشید که پرای پیاده سازی ادامه مباحت در این مقاله باید یک حساب در یک کارگزاری معتبر داشته باشید. برای ثبت نام در فارکس و پیاده سازی مطالب بعد اقدام کنید.
محاسبه نقطه محوری در زیر نشان داده شده است:
3 / (قیمت بسته شدن + کف + سقف) = ( PP ) نقطه محوری
سپس سطوح حمایت و مقاومت بر اساس پیوت پوینت به شرح زیر محاسبه میشوند:
اولین سطح حمایت و مقاومت
کف قیمت – ( PP × 2) = ( R1 ) اولین سطح مقاومت
سقف قیمت – ( PP × 2) = ( S1 ) اولین سطح حمایت
دومین سطح حمایت و مقاومت:
(کف قیمت – سقف قیمت) + PP = ( R2 ) دومین سطح مقاومت
(کف قیمت – سقف قیمت) – PP = ( S2 ) دومین سطح حمایت
سومین سطح حمایت و مقاومت:
(کف قیمت – PP )×2 + سقف قیمت = ( R3 ) سومین سطح مقاومت
( PP – سقف قیمت)×2 – کف قیمت = ( S3 ) سومین سطح حمایت
به خاطر داشته باشید که برخی از نرمافزارهای معاملاتی سطوح متوسط یا سطوح نقطه میانی را رسم میکنند. اینها اساسا سطوح کوچک میان پیوت پوینت اصلی و نقاط حمایت یا مقاومت سطوح حمایت و مقاومت هستند.
اگر از درس جبر متنفر بودهاید، اصلا نگران نباشید زیرا لازم نیست که این محاسبات مربوط به پیوت پوینت را خودتان انجام دهید. اغلب نرمافزارهای معاملاتی به طور خودکار این محاسبات را برای شما انجام میدهند. فقط از انجام تنظمیات درست برنامه اطمینان حاصل کنید به گونهای که نرمافزار از زمان و قیمت بسته شدن صحیح استفاده نماید.
ماشین حساب پیوت پوینت فارکس زمانی میتواند مفید باشد که بخواهید بر اساس دادههای گذشته تست کنید تا ببینید که سطوح نقطه محوری چگونه در گذشته نگه داشته شدهاند. به یاد داشته باشید که یکی از مزایای استفاده از نقاط محوری این است که آنها قابل مشاهده و عینی هستند. در نتیجه به سادگی میتوان نحوه واکنش قیمت به آنها را مورد آزمایش قرار داد.
در درس بعدی راههای مختلفی را به شما آموزش خواهیم داد که از طریق آنها میتوانید نقاط محوری را با استراتژی معاملات فارکس خود ترکیب نمایید.
شناسایی نقاط چرخش بازار
یکی از مواردی که به شدت مورد توجه معاملهگران بازارهای مالی قرار میگیرد، آگاهی از نقاطی است که بازگشت قیمت در آنها اتفاق میافتد. زمانی که افراد بتوانند این نقاط را به درستی شناسایی کنند، میتوانند با حفظ سرمایه اولیه، به سود مورد نظر خود برسند و در شرایطی که بازار سیر نزولی در پیش دارد، قبل از وقوع ریزش از آن خارج شوند. اگر چه تعیین نقاط کف و سقف قیمت، نقاط ورود و خروج و به طور کلی آگاهی از زمانبندی حرکات بازار، امری نیست که به راحتی بتوان بر آن تسلط یافت، با این حال با استفاده از ابزارهای مختلفی میتوان محدوده این نقاط قیمتی را پیدا کرد. به این نقاط که نمایانگر محل تغییر جهت روند بوده و به عبارت دیگر تغییرات معکوس قیمت در آنها اتفاق میافتد، نقاط پیوت (چرخش) بازار گفته میشود. به نظر میرسد که شناسایی صحیح پیوت ماژور یک اصل اساسی در بازار میباشد که عدم تشخیص دقیق آن موجب بروز اشتباهات معاملاتی، از دست رفتن سود و افزایش ضرر خواهد گردید.
به کمک پیوتها میتوان وضعیت پیشین و کنونی قیمت سهام را بررسی کرد. پیوتها در تحلیل تکنیکال به انواع مختلفی تقسیم میشوند که در ادامه روشهای مختلف تشخیص آنها ارائه و مورد بررسی قرار میگیرد. در ابتدا لازم است کمی بیشتر با نقاط پیوت، اهمیت و انواع آن آشنا شویم.
پیوت چیست؟ معرفی پیوت مینور و ماژور
منظور از نقاط چرخش بازار (Pivot Point)، سطوحی است که در آن روند بازار تغییر میکند. به عبارتی، چنانچه بازار صعودی باشد، با رسیدن به آن شروع به ریزش کرده و قیمتها کاهش مییابند و بالعکس. نقاط پیوت یا محل تغییر جهتها در بازار به دو دسته ماژور یا اصلی و مینور یا فرعی تقسیم میشوند که عبارتند از:
پیوت اصلی (ماژور): در پیوتهای ماژور یا اصلی، بازار با یک چرخش محسوس مواجه میشود که قیمتها را به طور جدی تغییر میدهد. در پیوت ماژور، قیمتها بخش زیادی از مسیر قبلی خود را باز میگردند، که دلیل این تغییر مسیر میتواند انتشار یک خبر مهم، مسائل سیاسی و اقتصادی و یا برخورد با سطوح حمایت و مقاومت کلیدی چارت باشد.
پیوت فرعی (مینور): در پیوتهای مینور تغییر قیمتها محدود و موقتی بوده و بازار با یک اصلاح کوچک رو به رو میشود که پس از مدتی مجدداً به روند اصلی خود باز خواهد گشت. معاملهگران تازهکار معمولاً درگیر پیوتهای فرعی شده و پیش از رسیدن سهام به سود واقعی خود، دست به فروش میزنند. بر این اساس، عدم تشخیص صحیح سطوح یادشده و ناتوانی در تفکیک سطوح اصلی و فرعی، ممکن است سبب کاستن از سود قابل دستیابی و یا ورود عجولانه به معامله و مواجهه با ضرر شود که این امر خود مبین اهمیت موضوع شناسایی نقاط چرخش بازار میباشد.
نقاط چرخش (پیوت) اصلی و فرعی و رفتار قیمت در مواجهه با آنها
روشهای تشخیص نقاط پیوت
وقتی بازار در یک جهت، به صورت صعودی یا نزولی حرکت میکند، پس از مدتی یک سقف یا کف تشکیل میشود که در این شرایط شاهد یک پیوت در بازار خواهیم بود. معاملهگرانی که در این حرفه تبحر دارند، به طور چشمی و بر طبق مقایسات و محاسبات ذهنی میتوانند نقاط پیوت را تشخیص دهند که این امر نتیجه داشتن تجربه کافی در زمینه تحلیل و تمرین بسیار است. معاملهگران مبتدی نیز به منظور شناسایی نقاط پیوت، میتوانند از ابزارهایی همچون سطوح فیبوناچی و اندیکاتورهایی نظیر MACD بهره بگیرند. نمودار فیبوناچی مجموعهای از خطوط افقی است که سطوح بازگشتی محتمل را نشان میدهند، که هر سطح آن با اعدادی به صورت درصد بیان میشود. یکی دیگر از روشهای شناسایی نقاط پیوت، استفاده از اندیکاتورهای مختلف است که از جمله معروفترین آنها میتوان به اندیکاتور مکدی اشاره نمود. مکدی یک اندیکاتور تکنیکالی معروف است که به منظور نشان دادن رابطه بین دو میانگین متحرک (مووینگ اوریج) به کار میرود. در ادامه این بخش به توضیح روشهای اصلی برای تشخیص نقاط چرخش بازار پرداخته میشود.
1- واگرایی اندیکاتور
حالتی که قله یا درههای قیمت و اندیکاتور در خلاف جهت یکدیگر حرکت میکنند را واگرایی مینامند. در این حالت قیمت سهام به انتهای مسیر خود رسیده و از این رو تمایل به تغییر روند افزایش مییابد که در واقع به معنای تشکیل سطوح مقاومت و حمایت جدید در بازار میباشد. واگرایی خود به دو دسته معمولی و مخفی تقسیم میشود که بترتیب عبارتند از:
1-1- واگرایی معمولی (Regular Divergence):
این نوع از واگرایی که خود به دو دسته منفی و مثبت تقسیم میشود، به صورت زیر تعریف میگردد.
* واگرایی معمولی منفی: در حالتی که قیمت سقف جدیدی را تشکیل میدهد، اما اندیکاتور موفق نمیشود که قله جدیدی بالاتر از قله قبلی تشکیل دهد.
* واگرایی معمولی مثبت: این نوع واگرایی زمانی به وجود می آید که روند نزولی باشد و به این صورت است که قیمت کف جدیدی پایینتر از کف قبلی خود تشکیل میدهد، در حالیکه اندیکاتور نتوانسته است که کف جدیدی بسازد.
2-2- واگرایی مخفی (Hidden Divergence):
در شرایطی که قیمت در حال اصلاح حرکتی خود برای ادامه دادن مسیر اصلی باشد، این شکل از واگرایی به وقوع میپیوندد. این واگرایی نیز همانند واگرایی معمولی به دو دسته منفی و مثبت تقسیم میشود که به ترتیب عبارتند از:
* واگرایی مخفی منفی: این نوع از واگرایی زمانی به وقوع میپیوندد که اندیکاتور سقفی بالاتر از سقف قبلی خودش را ایجاد نموده باشد، در حالیکه قیمت در روند نزولی بوده و قدرت اینکه به سطح قبلی خود بازگردد، را نداشته باشد.
* واگرایی مخفی مثبت: زمانی که قیمت کفی بالاتر از کف قبلی خودش تشکیل میدهد درحالی که اندیکاتور بر خلاف آن یک کف پایینتر از کف قبلی که تشکیل داده بود را نشان میدهد.
مجموعه حالات مختلف واگرایی فوق را میتوان در شکل زیر مشاهده نمود.
انواع واگرایی
2- استفاده از اندیکاتور
همچنان که پیشتر بیان گردید، یکی دیگر از روشهای تعیین سطوح بازگشت قیمت در بازار، بهرهگیری از اندیکاتورها میباشد. اندیکاتور MACD به عنوان یکی از بهترین گزینهها برای این امر، میتواند در کنار سطوح فیبوناچی مورد استفاده قرار گیرد. بر این اساس با ترکیب مکدی و اصلاح قیمتی، زمانی که اندیکاتور در فاز مثبت بوده، بالاترین قیمت در آن فاز و زمانی که در فاز منفی قرار دارد، پایینترین قیمت را یافته و این دو نقطه را به یکدیگر متصل نمایید. بر این مبنا، اصلاح قیمت تا 38/2 درصد سطوح فیبوناچی و بروز تغییر فاز در مکدی، نشانگر ماژور بودن سطح یادشده خواهد بود. شمایی از این امر را میتوان در شکل زیر ملاحظه نمود.
3- شکست خط روند (Breakout)
خط روند نیز مانند هر حمایت یا مقاومتی بالاخره شکسته میشود که این شکست تحت تأثیر عواملی همچون حجم معاملات در یک روز، تعداد خریداران و فروشندگان و شکست همراه با ایجاد یک کندل بزرگ که اعتبار بیشتری نسبت به عوامل دیگر دارد، قرار میگیرد. زمانی که حجم بالایی از معاملات در مجاورت سطوح حمایت یا مقاومت رخ دهد، میتواند نشانگر آمادگی بازار برای شکست خط روند باشد. یک معاملهگر با تشخیص شکست خط روند، میتواند شرایط مناسب برای ورود به یک سهم و یا خروج از آن را شناسایی کند.
شکست خط روند و تغییر فاز حرکتی قیمت از نزولی به صعودی
شناسایی نقاط پیوت چه اهمیتی دارد؟
بنابر آنچه در این مقاله مطرح گردید، تعیین دقیق نقاط چرخش بازار دارای مزایایی به شرح ذیل میباشد:
1- شناسایی سطوح ماژور، جهت تشخیص دقیق روند اصلی بازار و آمادگی برای بروز چرخش محسوس در روند قیمتها بکار میرود.
2- پیوتهای مینور، مبین نوسانهای جزئی و اصلاحی بازار میباشند که شناسایی صحیح آنها مانع از درگیری با احساسات و هیجانات بازار میگردد.
3- اجرای معاملات در سطوح متناظر با نقاط ماژور موجب میگردد تا بالاترین احتمال برای موفقیت در معاملات، آنهم با بیشترین نسبت سود به زیان فراهم گردد.
4- کسب تجربه و تسلط بر شناسایی صحیح نقاط پیوت، علاوه بر جلوگیری از سردرگمی در شرایط مختلف بازار، سبب میگردد تا پیشبینی دقیقتری از چگونگی ادامه حرکات قیمت برای معاملهگر امکان پذیر شود.
اگر چه اهمیت شناسایی نقاط چرخش بازار به عنوان یکی از ابزارهای مهم جهت انجام یک سرمایهگذاری صحیح بر کسی پوشیده نیست، با این حال ورود به بازار سهام و معاملهگری در بازارهای مالی امری است که دارای جوانب مختلفی بوده و همانند هر مقوله اقتصادی دیگر، مستلزم دریافت آموزشهای مربوطه و آشنایی با اصول تحلیل و ارزیابی سهام و همچنین اطلاع از اخبار مربوطه از منابع موثق میباشد. بر این اساس سرمایهگذاران میبایست همواره در صدد ارتقای آگاهی و دانش معاملهگری خود باشند تا بتوانند در شرایط متفاوت بازار اقدامات مناسب را صورت دهند. بخش مقالات آموزشی سایت کارگزاری مدبر آسیا، محلی مناسب برای افرادی است که بدنبال راهی دقیق و مطمئن برای آشنایی با اصول انجام معاملات در بازار و روشهای تحلیل سهام میباشند.
شایان ذکر است که با ثبتنام در سایت کارگزاری مدبر آسیا و دریافت کد بورسی میتوانید علاوه بر دریافت آموزشهای یادشده، از بهروزترین و کاملترین امکانات معاملاتی که توسط کارگزاری با بیش از 17 سال سابقه در حوزه بورس و دارای تیمی متخصص و مجرب ارائه میگردد، بهرهمند شوید.
جمعبندی
بنابر آنچه که در این مقاله ذکر شد، شناسایی نقاط چرخش بازار به معاملهگران کمک میکند تا بتوانند در شرایطی که بازار به مدت طولانیتری روند خاصی را دنبال میکند، سریعاً مسیر بازار را تشخیص و همگام با شرایط بازار عمل نموده و درگیر احساسات گذرای بازار نشوند. این بدان معنی است معاملهگر قادر خواهد بود تا چنانچه بازار در آستانه روند نزولی قرار گرفت، با تشخیص سریع موقعیت، فوراً سرمایه خود را خارج کرده و در شرایطی که سیر صعودی در پیش است، به ورود در معاملات جدید اقدام نماید.
تشخیص نقاط کف و سقف یادشده که چرخش قیمتها در آن بوقوع میپیوندد، با استفاده از روشها و ابزارهای مختلفی امکانپذیر است که اساسیترین آنها در این مقاله مورد بررسی قرار گرفت. بدیهی است که ادغام روشهای نامبرده با یکدیگر، میتواند به تعیین سریعتر و دقیقتر نقاط پیوت، منجر شود. لازم به ذکر است که توانمندی در تشخیص پیوتهای مینور از ماژور نیز یک اصل اساسی در بازار سرمایه است که دستیابی به آن، مستلزم افزایش تجربه به کمک انجام تمرینات مستمر میباشد. در پایان اشاره به این نکته نیز ضروری است که اگرچه شناسایی پیوتها یکی از بهترین ابزارهای تحلیل و پیشبینی رفتار قیمتی در بازارهای مالی میباشد، با این حال تکیه بر آن بدون بهرهگیری از سایر اصول تحلیل تکنیکال، فاندامنتال و نیز پیگیری اخبار، نمیتواند به تنهایی راهگشای انجام معاملاتی موفق بشمار رود.
مفهوم سطوح حمایت و مقاومت چیست و چه کاربردی دارد؟
سطوح حمایت و مقاومت در تحلیل های تکنیکال و بررسی روندهای قیمتی کاربرد بسیار زیادی دارند و معامله گران از این سطوح برای یافتن نقاط مناسب خرید یا فروش بهره می برند.
سطوح حمایت( Support Levels)
سطح حمایت اشاره به سطحی از قیمت دارد که دارایی تمایل به حفظ آن را دارد و برای کاهش بیشتر از این سطح، مقاومت می کند. ایجاد یک سطح حمایت به دلیل وجود فشار خرید زیاد در آن ناحیه است. اما ممکن است این سطح حمایت مربوط به وجود یک خرید بزرگ(نقاط حمایت یا مقاومت مثل خرید یک نهنگ که قصد کنترل قیمت ها را دارد) باشد که می تواند باعث کاهش بیشتر قیمت ها شود.
همچنین گاهی انتظار می رود که سطح حمایت به عنوان سطح کف قیمت نیز عمل کند و معمولا ناشی از وجود تعداد نقاط حمایت یا مقاومت زیاد خریداران در یک سطح قیمتی مشخص است. بنابراین می توان سطح حمایت را به عنوان نقاطی در نظر گرفت که افت قیمت بیشتر از آن سطح، نیاز به وجود فشار فروش قوی تر دارد.
به طور کلی معامله گران بر اساس نقاط حمایت یا مقاومت پایین ترین قیمت های قبلی، خطوط سطح حمایت را ترسیم می کنند. این روش می تواند در پیش بینی نقاط قیمتی، در صورت معکوس شدن روند، مفید باشد و ممکن است نشان دهنده فرصت مناسب برای خرید باشد. اگر چه این خطوط بیشتر به صورت افقی و مستقیم ترسیم می شوند، اما سطح یا خط حمایت می تواند به صورت مورب نیز باشد.
هنگامی که یک سطح حمایت شکسته می شود، تمایل دارد تا تبدیل به سطح مقاومت شود و در نتیجه تاثیر معکوسی خواهد داشت. بنابراین حالا به جای این که به عنوان سطح حمایت عمل کند، این خط اکنون سطح مقاومت است و به عنوان سقف عمل می کند و مانع از افزایش بیشتر قیمت می شود. به طور معمول، شکسته شدن سطح حمایت یا مقاومت، فرصت مبادلاتی خوبی را ایجاد می کند.
هنگام ترسیم خطوط یا نواحی حمایت توصیه می شود که حداقل دو سطح حمایت قبلی را در نظر بگیرید. در حالت ایده آل تعداد سه نقطه یا بیشتر توصیه می شود. هر چه تعداد نقاط بیشتری را در تحلیل های خود استفاده نمایید، اطمینان از تحلیل بیشتر خواهد بود.
سطوح مقاومت( Resistance Levels )
مقاومت سطحی از قیمت است که به دلیل وجود فشار فروش زیاد در آن سطح، قیمت یک دارایی از آن بالاتر نمی رود. در برخی موارد ایجاد یک سطح مقاومت ممکن است به دلیل یک مقدار فروش بیش از حد توسط یک نهنگ باشد تا از افزایش قیمت بیشتر جلوگیری نماید.
گاهی انتظار می رود سطح مقاومت به عنوان یک سقف قیمت عمل کند که ناشی از وجود فروشندگان زیاد در آن نقطه قیمتی است. بنابراین معامله گران سطح مقاومت را به عنوان سطحی تفسیر می کنند که تنها با فشار خرید قوی تر شکسته می شود.
به طور معمول، تحلیلگران فنی خطوط مقاومت را بر اساس اوج قیمت های قبلی ترسیم می کنند. چنین تکنیکی می تواند در پیش بینی زمان معکوس شدن روند مفید باشد. خطوط مقاومت نیز مانند خطوط حمایت به صورت خط های افقی و مستقیم کشیده می شوند، اما ممکن است گاهی به صورت مورب نیز ترسیم شوند. با این حال خطوط مورب معمولا به نام خطوط روند شناخته می شوند.
ذکر این نکته نیز ضروری است که عبور از یک سطح مقاومت، معمولا آن را به یک سطح حمایت تبدیل می کند. در حالی که خطوط مقاومت اغلب به عنوان سقف قیمتی عمل می کنند و مانع از افزایش قیمت بیشتر می شوند، سطح حمایت به عنوان کف عمل کرده که تمایل به نگه داشتن بالاتر قیمت را دارد. به طور معمول، در صورت شکسته شدن سطوح مقاومت یا حمایت، فرصت های مبادلاتی خوبی ایجاد می شوند.
هنگام ترسیم خطوط مقاومت نیز توصیه می شود حداقل دو سطح مقاومت قبلی را در نظر بگیرید. هر چه تعداد نقاط بیشتری در نظر گرفته شود، اطمینان از تحلیل بیشتر خواهد بود.
با این حال مانند بیشتر ابزارها و شاخص های تحلیل تکنیکال، تکیه بر خطوط حمایت و مقاومت به تنهایی می تواند بسیار خطرناک باشد. برای کاهش خطرات توصیه می شود که از این ابزار همراه با سایر شاخص های فنی استفاده شود.
حمایت و مقاومت کاربردی ترین ابزار در خروج از معاملات
یک معامله گر بازار بورس ابتدا سراغ پیداکردن نقاط حمایت و مقاومت در نمودار قیمت می رود. زیرا شناخت و درک نقاط حمایت و مقاومت منجر به انجام معاملاتی با درصد خطای کمتری می شود. برای پیدا کردن نقاط حمایت و مقاومت باید روند قیمت را بررسی کنید و تشخیص دهید که آیا این نقاط دارای اعتبار می باشند یا خیر؟ برای درک مفاهیم حمایت و مقاومت این مطلب را تا انتها دنبال کنید.
سطوح حمایت و مقاومت و تبدیل سطوح
حمایت (Support) چیست ؟
حمایت سطحی از قیمت است که تصور می شود در آن تقاضا آنقدر قوی باشد که از سقوط بیشتر قیمت جلوگیری می شود، در این سطح خریداران به خرید راغب تر هستند و فروشندگان تمایل کمتری به فروش پیدا می کنند. اعتقاد بر این است که زمانیکه قیمت به سطح حمایت می رسد، تقاضا بر عرضه غلبه می کند و از سقوط قیمت به زیر سطح حمایت جلوگیری می کند. پس این سطح، به دلیل اینکه احتمال واکنش قیمت در آن زیاد است، سطح مناسبی برای خروج از معامله فروش و در شرایطی خاص می تواند محل مناسبی برای ورود به معامله خرید باشد.
سطوح حمایت قیمت:
سطح حمایت، سطحی است که از اتصال و امتداد نقاط حمایت در یه راستا ایجاد می شود این سطح همیشه پایدار نمی ماند و شکسته شدن قیمت به زیر این سطح نشان دهنده ی غلبه ی فروشندگان بر خریداران است. سقوط قیمت به زیر این سطح نشان دهنده یک تمایل جدید به فروش و / یا انگیزه ی کمتر برای خرید است. شکست سطح حمایت و حضیض های جدید قیمت نشان می دهد که فروشندگان توقعات خود را پائین آورده اند و حاضرند بازهم به قیمتهای کمتری بفروشند.
بعلاوه خریداران تا زمانیکه قیمتها به زیر سطح حمایت و کمتر از حضیض قبلی سقوط نکند ، وادار به خرید نخواهند شد. وقتی سطح حمایت شکسته شود باید یک سطح حمایت جدید در سطح پایین تری ایجاد شود .
مقاومت (Resistance) چیست ؟
مقاومت سطحی از قیمت است که تصور می شود در آن فروش آنقدر قوی باشد که از افزایش بیشتر قیمت جلوگیری می شود. اصولا هنگامیکه قیمت به سمت سطح مقاومت بالا می رود، فروشندگان به فروش راغب تر می شوند و خریداران تمایل کمتری به خرید پیدا می کنند. اعتقاد بر این است که زمانیکه قیمت به سطح مقاومت می رسد، عرضه بر تقاضا غلبه می کند و از افزایش قیمت به بالای سطح مقاومت جلوگیری می کند. پس این سطح، به دلیل اینکه احتمال واکنش قیمت در آن زیاد است، سطح مناسبی برای خروج از معامله خرید و در شرایطی خاص می تواند محل مناسبی برای ورود به معامله فروش باشد.
سطح مقاومت قیمت:
سطح مقاومت، سطحی است از اتصال و امتداد نقاط مقاومت ایجاد می شود این سطچ همیشه پایدار نمی ماند و افزایش قیمت به بالای این سطح نشان دهنده ی غلبه ی خریداران بر فروشندگان است. افزایش قیمت به بالای این سطح نشان دهنده ی یک تمایل جدید به خرید و / یا انگیزه ی کمتر برای فروش است. شکست سطح مقاومت و اوج های جدید قیمت نشان می دهد که خریداران توقعات خود را بالا برده اند و حاضرند باز هم به قیمتهای بیشتری بخرند.
بعلاوه فروشندگان تا زمانیکه قیمتها به بالای خط مقاومت و بیش از اوج قبلی صعود نکنند وادار به فروش نخواهند شد. وقتی سطح مقاومت شکسته شود باید یک سطح مقاومت جدید در سطح بالاتری ایجاد شود.
تغییر سطوح حمایت و مقاومت (Change in Polarity)
هر گاه سطوح حمایتی شکسته شد و قیمت به اندازه کافی به زیر این سطح نفوذ کرد از آن پس این سطح تغییر ماهیت داده و تبدیل به سطح مقاومت جدید قیمت خواهد شد و برعکس هر گاه سطج مقاومتی شکسته شد و قیمت به اندازه کافی به بالای این سطج نفوذ کرد از آن پس این سطح تبدیل به سطح حمایت جدید قیمت خواهد شد. این خاصیت را تغییر نقش سطوح جمایت و مقاومت می گویند.
حمایت و مقاومت در تحلیل تکنیکال
قبل از پرداختن به معرفی حمایت و مقاومت باید بدانید که ، تحلیل تکنیکال یکی از روش هایی است که کاربرد بسیار زیادی در پیش بینی آینده قیمت دارد. تحلیلگر تکنیکال، می تواند با برخورداری از روش های معتبر، به معامله در جهت پیش بینی خود از قیمت بپردازد و کسب سود کند. بنابراین، در این دوره بخشی از مفاهیم اساسی و پر کاربرد علم تکنیکال را خواهید آموخت که شما را در استفاده بهتر از حرکات قیمت و درک بهتر از نمودار، یاری می کند.
حمایت و مقاومت :
حمایت ها (فراچارت: support)، سطوح و اعدادی از قیمت هستند که با برخورد قیمت به آنها، خریداران نسبت به قبل، اشتیاق بیشتری برای خرید از خود نشان می دهند و مقاومت ها (فراچارت resistance)، سطوحی از قیمت هستند که فروشنده ها بعنوان اهداف قیمتی از آنها استفاده می کنند و با برخورد قیمت به این سطوح، شاهد افزایش مقدار فروش خواهیم بود.
طبیعی است که زمانی که قیمت، پایین تر از یک سطح معتبر باشد، آن سطح نقش مقاومتی را ایفا می کند و زمانی که قیمت بالاتر از آن سطح باشد، آن سطح نقش حمایت را بازی خواهد کرد. بنابراین، هنگامی که قیمت از یک مقاومت عبور کند، آن مقاومت تبدیل به حمایت خواهد شد و بالعکس.
به طور کلی، حمایت ها و مقاومت ها به دو دسته ی استاتیک و داینامیک تقسیم می شوند که سطوح استاتیک، همان سطوح افقی و ثابت هستند و سطوح داینامیک، سطوح شیب دار و متحرک که بعضی از آنها بعنوان خط روند هم شناخته می شوند.
الگوی مثلث :
این الگو که در دسته ی الگوهای کلاسیک قرار می گیرد، یکی از پر کاربردترین و معمول ترین الگوهایی است که در نمودار قیمت شکل می گیرد. این الگو، در سبک های مختلف علم تکنیکال، تعاریف و استفاده های متفاوت و گوناگونی دارد که مقصود از آموزش مثلث در این دوره، همان تعریفی است که تکنیکال کلاسیک از الگوی مثلث ارائه می دهد.
از دیدگاه تکنیکال کلاسیک، الگوی مثلث در نمودار قیمت به دفعات زیادی تکرار می شود و اتفاق می افتد و به عبارتی می توان گفت طبق این دیدگاه، هر گاه نمودار قیمت، بین دو سطح با شیب غیرهمجنس که یکی از آنها نقش حمایت و دیگری نقش مقاومت دارد، فشرده شود، می توانیم بگوییم که الگوی مثلث اتفاق افتاده است.
طبق این تعریف، سه نوع مثلث وجود دارد: مثلث متقارن (متشکل از یک خط حمایت داینامیک با شیب مثبت و یک خط مقاومت داینامیک با شیب منفی)، مثلث افزایشی (متشکل از یک خط استاتیک بعنوان مقاومت و یک خط حمایت داینامیک با شیب مثبت)، مثلث کاهشی (متشکل از یک خط استاتیک بعنوان حمایت و یک خط مقاومت داینامیک با شیب منفی)
چنگال اندروز :
این ابزار که در اواسط قرن بیستم توسط دکتر آلن اندروز معرفی شد، درکی بسیار زیبا و قانون مند از نمودار ارائه می دهد به گونه ای که پدید آمدن این ابزار، به واسطه ی ارتباطی بود که دکتر اندروز و همکارانش، بین قانون سوم نیوتون و حرکات قیمت برقرار کردند. طبق قانون سوم نیوتون، برای هر عملی، عکس العملی هم اندازه و در خلاف جهت وجود دارد.
در کنار دکتر اندروز، شاگردان ایشان و محققان بسیاری از این ابداع بی نظیر استقبال کردند و همین باعث شد قوانین، روش ها و سبک های مختلفی در استفاده از این ابزار به مرور زمان به وجود آید که به دلیل استفاده ی کاربردی و ساده تر در این دوره، صرفا روش های اصلی و پرکابرد مورد نقاط حمایت یا مقاومت بررسی قرار می گیرد.
فیبوناچی :
این ابزار، حاصل ایجاد ارتباط بین دنباله ی معروف فیبوناچی و نمودار قیمت است. لئوناردو فیبوناچی که در قرن دوازدهم و سیزدهم میلادی می زیست و بسیار متاثر از ریاضی دانان ایرانی از جمله خوارزمی بود، دنباله ی جدیدی از اعداد را پدید آورد که نگاه ریاضیاتی نسبت به طبیعت را متحول کرد. این دنباله به صورت زیر است:
1 ، 1 ، 2 ، 3 ، 5 ، 8 ، 13 ، 21 ، 34 ، 55 ، 89 و …
همان گونه که متوجه شدید، در این دنباله، هر عدد جدید، حاصل جمع دو عدد قبلی است و محاسبات در دل این دنباله، نسبت هایی را به وجود آورد که به طرز اعجاب انگیزی، در نمودار قیمت کاملا رعایت می شدند.
دیدگاه شما