توهم یا واقعیت؛ آیا دشمن برای خشکسالی ایران برنامه دارد؟
چند وقتی است که نوشتههایی شامل عباراتی مانند «جنگ آبوهوایی»، «فناوری و سلاح هولناک هارپ» در فضای مجازی بین مردم دستبهدست میشود.
به گزارش تیترشهر: چند وقتی است که نوشتههایی شامل عباراتی مانند «جنگ آبوهوایی»، «فناوری و سلاح هولناک هارپ» در فضای مجازی بین مردم دستبهدست میشود. این مطالب، مشکلات آبوهوایی و زیستمحیطی در منطقه ما را به دشمنان بیرونی نسبت میدهند. بهتازگي و بعد از اينكه در پاییز و اوایل زمستان سال 1395 شاهد بارش مناسب نبوديم، علاوه بر تکرار همان ادعاهای گذشته، تأسیسات موجود در منطقه عسلویه و پارس جنوبی به مقصران خشکی و خشکسالی در کشور اضافه شدهاند. اینگونه مطالب، علاوه بر اینکه فاقد پشتوانه علمی بوده و اشاعه مطالب بیفایده و بیارزش به شمار میرود، شانهخالیکردن از زیر بار مسئولیت و دادن آدرس غلط به افکار عمومی را تداعی میکند.
هدف از نوشتار حاضر، بررسی علمی امکانداشتن یا امکاننداشتن تأثیر و تغییر عامدانه و هدفمند در وضع هوا و اقلیم یک منطقه نیست؛ البته که در محیط آزمایشگاهی و محدود، امکان تغییراتی مانند ایجاد ابر و بارندگی یا برعکس وجود دارد؛ ولی در محیطهای باز و به وسعت یک منطقه یا کشور، چنین چیزی هنوز اثبات و انجام نشده است. پروژههای بزرگی نیز که به صورت واضح و روشن در دنیا به نام کلی تعدیل وضع هوا (Weather Modification) انجام میشوند، درزمینه افزایش بارش تاکنون موفقیت درخور توجهی نیافتهاند و بيشتر برای کمخطرکردن یا بیخطرکردن پدیدههای زیانبخش هواشناسی نظیر تگرگ، ازبینبردن مه و. به کار میروند. ملموسترین مثال آن پروژه بارورسازی ابرها به هدف افزایش بارش در کشور است که سالهاست از سوي وزارت نیرو و شرکتهای وابسته به آن و مشارکت کشور روسیه و با صرف میلیاردها تومان بودجه در بخشهایی از کشور به مرکزیت استان یزد انجام میشود و تاکنون گزارشی مستدل و قابل قبول از افزایش بارش یا تغییر محسوس در وضعیت اقلیمی این بخش از کشور ارائه نشده است. به عنوان نکته اصلی و هدف این نوشتار، باید دانست که اصولا کشور ما در کمربند خشک و نیمهخشک جهان واقع شده است و ما در یک منطقه خشک و نیمهخشک زندگی میکنیم. کمبود بارش، ویژگی سرزمین ماست. این در حالی است که رفتار ما با طبیعت ایران مطابق با توان اکولوژیک و ظرفیت این منطقه نیست و مدیریت زیستمحیطی ما در سرزمینمان، حتی برای یک منطقه مرطوب نیز خطرآفرین است. مقایسه بارندگی در کشور ما با جاهایی مثل اروپا، اشتباه است؛ چراكه نوع اقلیم آن مناطق با ما متفاوت است. هرچند تغییرات اقلیمی در همه نقاط جهان ازجمله اروپا و آمریکا، به گواه مطالعات علمی انجامشده متعدد و براساس شاخصهای اقلیمی، تأثیرگذار بوده است.
براساس اصول علوم جوی، یک سیستم دینامیک مانند جو زمین و بهطورکلی طبیعت را میتوان مثل یک بادکنک در نظر گرفت. همانطور که اگر بادکنک را از یک طرف فشار دهیم، از طرف دیگر بیرون میزند، اتمسفر زمین نیز به همین صورت در مقابل فشارهای وارده، واکنش نشان میدهد. دخالتهای انسانی در سیستم منظم جوی از حد تحمل این سیستم خارج شده است. خشکی و خشکسالی از کمترین تبعات این دخالتها و فشارهاست. در منطقه ما، در دهههای اخیر، اصول توسعه پایدار و قوانین زیستمحیطی و آب و هوایی بهدرستی رعایت نشده است. تزریق شدید گازهای گلخانهای در مقیاس وسیع جهانی و منطقهای، دخالت فراوان در طبیعت، تخریب گسترده جنگلها و زیستبوم، بهرهبرداریهای خارج از توان اکولوژیک سرزمین، برداشت وسیع و شدید آب از صدها متر زیر زمین به کمک دستگاههای حفاری مدرن و مثالهایي فراوان ازایندست، مطمئنا ناپایداری زیستبوم و پاسخ قاطع طبیعت را به دنبال خواهد داشت. پاسخی که در زمانها و مکانهای مختلف در قالب قهر و خشم طبیعت و به شکل بلایای طبیعی متفاوت، دیده یا شنیدهایم. دلایل مشکلات آبوهوایی امروز ما، دشمنان بیرونی یا عوامل ماوراءالطبیعه نیستند؛ بنابراين راهکارهای حل این مشکلات نیز، درونی و دست خود ماست. اولین و مؤثرترین راه، برگشت به مدیریت صحیح و سازگار با اقلیم و اعمال آن در همه تصمیمگیریها و برنامهریزیهاست. با این نگاه، ما خود را ناگزیر از جایگزینی مفهوم امنیت غذایی بهجای خودکفایی دانسته و میپذیریم که خودکفایی در همه زمینهها و محصولات، امکان ندارد و حتی در صورت امکان بهصرفه نيست. با درکِ رد پای آب
(water footprint) یا آب پنهان (مجازی)، آب لازم برای تولید هر محصول را به حساب آورده و برایمان درخور تأمل خواهد بود. در آن صورت، کاشت و مصرف محصولات آببر و پرمصرف در اقلیم خشکمان را گناهی نابخشودنی خواهیم دانست. با این رویکرد، دیگر صادرات سه میلیارد دلار پسته با صرف آبی به ارزش هشت میلیارد دلار، اقتصادی تلقی نمیشود و اتفاق نخواهد افتاد. با چنین تفکری، ما دیگر دست از ساخت بیحدوحساب انواع سدها برداشته و انتقال آب را نهتنها راهحل مشکلات نمیدانیم، بلکه دخالت در طبیعت محسوب کرده و مشکلآفرین میپنداریم.
سه توهم در بورس تهران
ین ماده را حدود 70 سال پیش برای اولین بار یک شیمیدان به نام آلبرت هافمن، به عنوان دارو تولید کرد. البته او این ماده را روی خودش امتحان کرد و متوجه شد که این ماده نه تنها هیچ نوع اثر درمانی ای ندارد که آثار منفی زیادی دارد.
چرا دروغ؟ آلبرت هافمن تا آخر عمش از اثرات درمانی این ماده دفاع کرد و حتی چند تا کتاب نوشت . همین الانم این ماده برای برخی بیماری های روانی استفاده میشه
ال اس دی وبسیاری ازموادهای دیگرقابلیت پزشکی ودرمانی دارندهمانندکوکائین که روزی به عنوان داروی بیهوشی استفاده میشده برای بیمارانی که قراربودعمل بشن وقبلش بیهوششون میکردن باکوکائین یاخاصیت تسکین بخشی کوکائین درمصارف پزشکی مورداستفاده قرارمیگرفته امااین هادلیل براین نیست که افرادبرن ازاین موادخطرناک سرخوداستفاده کنندبشن معتاد،الکل هم خاصیت پزشکی داره ولی اگه شمابنوشیدمعدتون سوراخ میشه پس بایدچون الکل قابلیت پزشکی داره من وشمااون روسربکشیم؟بله ال اس دی میتونه بسیاری ازفرایندهای زیست شیمایی مغزراسازماندهی کنه ولی این دلیل براین نیست که من وشمابریم معتادش بشیم
ببینید میخوام نظر شخصیمو بعد از 16 بار تریپ بگم (ک البته میدونم زیادم نیس)
ببینید دوستان ب نظر من روی اسید میشه تمام نعمت های خدا رو درک کرد همه چی واسه شما زیبا میشه همه چی حتی پیکان مدل53
آهنگ رو درک میکنید کلمه ب کلمه بیت ب بیت
رنگا پر رنگ تر میشن
غذا ها خوشمزه تر
مث اینه ک مغزت توی کهکشان رها باشه
هر کلمع ای ک بشنوی تا تهشو میری
میدونین من هم تو خونه زدم هم تو جزیره اسیدی(هرمز)
اسید همه جا حال میده خب؟منتها تو خونه 3 درصد حال بده تو شهر میشه 30 درصد تو جنگل یا جزیره میشه 70 درصد
بقیه شم بستگی ب مغز و اینکه چجوری باها اسیدت رفتار کنی داره
ببینید دوستان قسم میخورم بد تریپ و گود تریپ فقط و فقط بستگی ب خود شما داره
برای مثال دو هفته پیش ک تریپ بودم این بار ب جای اینکه ستاره ها واسم برقصن وقتس ب اسمون خیره میشدم هزارن جفت چشم میدیدم ک ب من خیره شدن
(خودتون بهش فکر کنید)
حالا وقتی من با این صحنه مواجه میشم دوتا فریک میتونم
بخورم
فریک اول ک خیلیا میخورن اینه:وای خدا اینا چیه وااای داره چی میشه اینا کین دارن نگام میکنن نکنه شیطانن و هزارتا فریک
چرته دیگه ک مطمئن باشین بعدش داغون میشین
حالا فریک دوم همون فریکی ک من خوردم دراز کشیدم رو ساحل خیره شدم ب اسمون بعد دو دقیقه با خودم گفتم وااای خدا هزاران نفر حواسشون ب من هس امکان نداره واسم اتفاق بدی بیوفته
میبینید:همش ب این بستگی دارا ک وقتی شما توهم زدین چجوری باهاش مواجه بشید
یکی از چیزای واقعا ضروری ک برخی از دوستان هم گفتن این بود ک با دوستان صمیمی بزنین تا فریک بد نخورین چون واقعا همینجوره طرف تو یه دنیای دیگس داره کیف دنیا رو میبره یهو یه نیش خند میزنه تو میبینی میگی وای چرا خندید با من بود نه وای خدا داره ذهنمو میخونه وای خدا من خیلی ضایع شدم بم بخندید یا از اینجور چیزا ک تریپ رو خراب میکنه و وقتی فاز شما بد باشه مطمئن باشین فاز اونایی ک باهام تریپ کردین هم بد میشع
روی اسید فقط کافیه دوتا حال پخشی کنید تا همه با هم اکانت بشید و یکی از بهترین خاطرات زندگیتونو بسازید حالا شاید خیلیا بگن حال پخشی چجوریه
ببین مثلا وقتی دوستت چشماشو بسته و اهنگ گذاشته داره میرقصه واس خودش ب جای اینکه بگی عه نیگا این ک.صخول رو یا یهو تکونش بدی و از فاز درش بیاری
میتونی یکم هت بزنی و بگی اووف دمت گرم پسر چ رقصی میکنه دخترا کمپ بغلی دارن نگات میکنن
با این حرفت اون طرف میره تو یه دنیای دیگه و کلی بات حال میکنه بخاطر فریک توپی ک بهش دادی
و وقتی انرژی هاش بیاد ب سمت تو تو هم کلی فریک ناب میخوری
روی اسید اصن هم دیگه رو اذیت نکنید
با هم بد حرف نزنین
اینجوری بهتون بگم ک اصل اسید اینه ک بفهمی وقتی رو اسیدی چجوری با دوستات باید رفتار کنی
بعد خواهرا و داداشای گلم رو اسید وقتی یه تصویر (توهم )زدی ب جای پاره شدن
بگو اووف چ باحاله پسر
چون واقعا هم هیچ چیزی واس ترس نداره تو خودت میفهمی نعشه کردی
اووم بعد اینم بگم ک رو اسید خیییلی انرژی داری
یعنی اگه همش یه جا بشینی بخوای حرف بزنی یا با گوشیت ور بری پاره میشی چون باید انرژیت خالی بشه
اصن اسید همینه فک کنید (رفتن و دیدن و حس کردن و کشف کردن )نرفتی ک پول بدی بسینی یه جا صحبت کنی پاشو برقص قدم بزن کلی کارا میتونی کنی
و البته اگه بخوای همشم بری اینور اونور بازم پاره میشی چون باید برنامه داشته باشی ک سخته رو اسید کنترلش کنی یه ساعت برو تبر بزن نیم ساعت ب مغزت استراحت بده همش بخوای حال کنی اخرش ضدحال میخوری.
هیچوقت نزارید اسید سوارتون بشع اونی ک پول داده شمایین پس شما باید سواری بگیرین
دوستانی هم ک میگن بده و ضرر داره هم درست میگن
از نظرم منم کار بد بده ولی خب نمیشه نکرد
سلام دوستان
برا اونایی که مصرف نکردن مینویسم که تا اونجایی که میتونید مصرف نکنید اما اگر مجبور شدید دوز 1/4 یعنی یک چهارم از ورق یک سانتی رو مصرف کنید حتما بیشترش بهتون اسیب هایی جدی و خیلی خطرناک میزنه
جوری که ممکنه شیش ماه الا دوسال تو توهم باشید و مساعل مهم زندگیتونو فراموش کند
من خودم چندین بار مصرف کردم تا همین الان حالت روان پریشی رو دارم احساس میکنم و توهم ها و استرس هایه غیر عادی به سراغم میاد خیلی اذیت میشم و وافعا دردناکه خودتونو تو این حالات ببینید تا اونجا که میتونید نزنید امااگر خیلی کنجکاو شدید فقط وفقط واسه تغیر کردن افکارتون و پاسخ به سوالهایی که دنبالشید خوبه بزنید و فکر کنید حقایق دنیا همچنین وجود جهان بی مرض این حقایق واستون اشکار میشه اما زودم از دست میره و مونگار نیست سعی کنید با کسی بزنید ک باهش صمیمی باشید و بهش بفهمونین نباید رویه فاز بهاتون صحبت کنه یاحالتونو عوض کنه از یه طرف مصرفش واقعا به رشد اگاهیتون کمک میکنه و خیلی از مساعلی که الان باهاش مشکل دارین رو حل میکنه
واسه دوستانی ک مثل خودم مصرف کردن مینویسم که سه توهم در بورس تهران اگر دارید اذیت میشید سریع برین پیش روان پزشک و دارو مصرف کنید قرص زاناکس یکی از بهتریناست واسه درمان
و سعی کنید دیگه دوزای سنگین بر ندارید و اینکه ال اس دی بهتون اعتماد به نفس زیادی میده فکر نکنید که چیزیتون نشده حالتون نسبت به قبل مصرف مقایسه کنید میبینید که خیلی داغونید جدی بگیرید و سریع برین پیش روان پزشک تا به حالت عادی خودتون برگردید و بتونید با روان سالم بیم مردم زندگی . کنید و
توهم کارآفرینی از آیس پک تا چک موز ! / در شرکت بابک بختیاری چه می گذرد؟
برندینگ، کلمه ای که این روزها ورد زبان اشخاصی شده تا با آن جیب خود را پر کنند. کلمه ای که شاید هزاران صفحه کتاب برایش بتوان نوشت، دنیای پیچیده ای که روز به روز عوض می شود و نسخه ای واحد برای آن کارساز نیست. در تمام دنیا برندینگ تعاریف خاص خود را دارد، اما در ایران متاسفانه وسیله ای برای کلاهبرداری مدرن شده است.
به گزارش خبرنگار پایگاه خبری رسمی رخداد اقتصادی
فرنچایز هم از آن کلماتی است که به تازگی مد شده. بابک بختیاری، کسی که حدود 15 سال قبل آیس پک را پدید آورد، بعد از دوره ای شکست، حالا با کلمه فرنچایزینگ دوباره وارد میدان شده و خود را به نوعی کارآفرین می داند. کارآفرینی بدون کوچکترین تولید، یا حتی سرمایه گذاری شخصی، آن هم فقط با نیت یک شبه پولدار شدن و خالی کردن جیب سرمایه گذاران دیگر.
بابک بختیاری به ادعای خود بنیانگذار 25 برند است و مشاوره کارآفرینی و فرنچایزینگ می دهد و خود را پدر فرنچایز ایران می داند. او شرکتی تاسیس کرده که خروجی و عملکرد آن منتهی به تولد ماهی یک یا 2 برند می شود! به کلمه برند با آن همه شکوه و عظمت که دقت می کنیم، به تضادی کاملا عمیق با سرعت پیدایش چندتا از آن با هم پی می بریم. چطور می شود یک برند را خلق کرد، و به سرعت در کمتر از یک ماه سراغ خلق برندی دیگر رفت؟ سوالی که ظاهرا در دستگاه مشاوره برندینگ بابک بختیاری قرار است پاسخ داده شود.
خلق برند جدید و بلافاصله واگذاری شعب سه توهم در بورس تهران مختلف آن بدون کوچکترین پشتوانه، بزرگترین ضعف این کار است. بسیاری از کسانی که با این موضوع درگیر بوده اند اظهار می کنند که بابک بختیاری برند ایجاد می کند و واگذار می کند و از فردای آن روز کوچکترین حمایتی از جمله مدیریت زنجیره تامین مواد اولیه، تامین سرمایه و ایجاد حلقه پشتیبانی، تبلیغات منسجم و حرفه ای و… از آن نخواهد کرد. به مجرد این که شعبه واگذار شود، شعبه و تمام دم و دستگاه به حال خود رها می شود و آنجاست که سرمایه گذار خود را در خسارتی عجیب غوطه ور می بیند.
چاکوچ ، ساندویچ محمود ، پک مک، بابا رحیم، چوبیک، هوگون برگر، سه نقطه، چک موز و چند برند دیگر نمونه ای ناموفق از فرنچایزینگ هستند، عناوینی به اصطلاح من در آوردی برای کسب و کارهایی که اساسا پتانسیل برندینگ با شعبات متعدد ندارند. مثلا چک موز نام فروشگاهی است که یک بسته نایلونی موز با یک چکش به شما می دهد، باید آن را آنقدر بکوبید تا له شود و بعد با نی بنوشید! این خود به تنهایی طنز به نظر می رسد ، چه برسد به آنکه بخواهد چندین شعبه هم داشته باشد.
خبرنگار ما سری به چند کسب و کار بابک بختیاری زده است تا از نزدیک با این شیوه آشنا شود. ساندویچ محمود، اولین ورود ما به این 25 برند است. یک ساندویچی در شروع بازارچه سنتی تجریش که خیلی قدیمی نیست، اما به ضرب و زور طراحی دیوارهای آجری و زدن یک تابلوی قدیمی خواستند که آن را قدیمی جلوه دهند. نامی که شاید سالها قبل برای خود برو و بیایی داشته و حالا بعد از سالها تعطیلی بابك بختیاری سراغ احیای آن رفته اما با شیوه نادرست. ساندویچی که قیمت آن بیش از 2 برابر مشابه آن در رستورانهای با کیفیت دیگر است سفارش دادیم، ساندویچ با کمترین میزان غذای اصلی و بسیار بی کیفیت بود، آشپزخانه آن هم چندان از لحاظ بهداشت چنگی به دل نمی زد، تازه تنها ساندویچ زن آنجا هم با یک دست گوشی چک می کرد و با دست دیگر مغز و زبان ناچیزی که قرار بود لای نون قرار بگیرد (به قیمت حدود 100 هزار تومان!) را روی صفحه روغنی هم می زد.
از آن عجیب تر صحنه ای بود که هنگام سفارش دیده شد، خانم صندوقدار در رستوران مثلا قدیمی و نوستالژیک ساندویچ محمود، هنگام سفارش پیشنهاد داد همراه با غذا آیس پک هم سفارش دهید! واقعا دیدن یخچال آیس پک در ساندویچی نوستالژیک ما را به تعجبی باور نکردنی وا داشت. درست است که مالک این 2 برند یک نفر است، اما این دلیل کافی برای این است که هر 2 محصول بی ربط در یک مکان عرضه شود؟ آیا شان و شرایط فروش آیس پک با ساندویچ یکی است؟
روز بعد سراغ چند شعبه چاکوچ رفتیم، مرغ سوخاری فروشی سراسری این هولدینگ که جزو اولین برندهای تاسیس شده توسط بابک بختیاری است. این برند یک نماد دارد، مردی تپل با سیبیل، کلاه و لحنی منحصر به فرد. تا اینجای ماجرا ظاهرا خوب است. اما وقتی از 3 شعبه آن غذای واحد سفارش دادیم و با 3 کیفیت کاملا متفاوت مواجه شدیم، مهر تاییدی بر حدس رها شدن برند توسط خالق آن زدیم. 3 کیفیتی کاملا متفاوت که هیچ مدیریت واحدی روی آن صورت نمی گیرد. جالب تر آنکه هر شعبه بدون هماهنگی با مالک برند به تبلیغات شخصی مبادرت می کند، در یک شعبه به دلخواه نان سیر رایگان می دهند، در یک شعبه اینفلوئنسر می آورند در شعبه دیگر تخفیف مازاد می دهند! اتفاقی که فقط و فقط از یک برند ایرانی سر می زند.
و از آن جالب تر اینکه در نزدیک ترین شعبه چاکوچ به دفتر هولدینگ بیش از نیمی از آیتم های منو (که برای آن تبلیغ هم می شود) به دلیل جدید بودن قابل سفارش نیست ! برای تک تک چاشنی ها اعم از سس تند و چیلی باید جداگانه پول بدهید و در نهایت در فضایی غیر بهداشتی (که حتی نیروهای شعبه به خود زحمت پاک کردن میز را هم نمی دهند) باید غذایی بسیار بی کیفیت بخورید.
پک مک هم یک ساندویچی به تقلید از ساب وی است ، که تنها نقطه تمایزی که تلاش می شود آن را متفاوت جلوه دهد، نوع بسته بندی آن است، با شعار اینکه ” ما اینجا ساندویچ را درست، درست می کنیم “. بله ، همین، تفاوت دیگری با سایر ساندویچی های شهر ندارد. بعد تلاش می شود همین کانسپت بی معنی را در قالب برند از طریق واگذاری شعبه توسعه دهند. سه نقطه ، نام یک کسب و کار برای فروش ذرت مکزیکی زنجیره ای است، فالوده جهرمي كه هيچ چيزي فراتر از يك فالوده عادي نيست، چک موز فروش بسته حاوي موز كه بايد خودتان با چكش بكوبيد و آن را له كنيد و با نی بخورید! و چندین مدل کار دیگر که برای آنها ارزش آفرینی نشده است.
به نظر می رسد مالک این برندها تفکری جز یک شبه پولدار شدن ندارد، خلق این همه برند در مدتی کوتاه نیازمند ساز و کار پیچیده است که واقعا در این هولدینگ بعید است که وجود داشته باشد. هرچند بابک بختیاری سالها نامش با برند آیس پک گره خورده بود و سالهای اول هم خیلی موفق بود، اما حالا با اعتبار موفقیت این تک برند در 15 سال پیش، مطمئنا نمی تواند به خوبی از پس برندهای جدید بر بیاید. نارضایتی مشتریان و سرمایه گذاران از این برندها، می تواند برای ناموفق نامیدن این کسب و کارها کافی باشد.
محرک این روزهای بازار سهام چی میتونه باشه؟
پس از ثبت چهار افت متوالی در کارنامه بورس تهران و عقبنشینی بیش از ۷درصدی نماگر اصلی این بازار از اوج تاریخی خود، روز دوشنبه شاهد رشد شاخص کل این بازار بودیم. از این رو در سومین روز معاملاتی هفته، شاخص کل با رشد بیش از ۲۶ هزار واحدی، به ارتفاع ۹۹۵ هزار واحد بازگشت. نکته قابل توجه معاملات روز گذشته بازار سهام، تغییر جبهه صفنشینان و رشد یکدست قیمتها بود.
بهطوری که همزمان با رشد ۸/ ۲ درصدی شاخص کل، شاخص هم وزن نیز که نشانی از اثرگذاری یکسان نمادها دارد، با رشد ۵/ ۲ درصدی همراه شد. در شرایط فعلی تداوم ورود نقدینگی به تالار شیشهای و همزمان با آن رشد نرخ دلار و شرایط مثبت بازار جهانی با تعادل نسبی عرضه و تقاضا شرایط مناسبی برای بنگاههای بورسی فراهم آورده است. اما آیا رشد دیروز شاخص کل نشانی از پایان دوره اصلاح است؟ چه محرکهایی برای تداوم مسیر صعودی سهام نیاز است؟
محرک این روزهای بازار سهام
همانطور که اشاره شد پس از اصلاح بیش از ۷درصدی شاخص سهام در ۴ روز معاملاتی اخیر، روز گذشته شاهد سبزپوشی اکثر نمادهای معاملاتی بودیم. دیروز از ۳۰۹ نماد فعال بورسی، ۲۶۱ سهم در محدوده مثبت به معاملات روزانه خود پایان دادند و تنها شاهد افت قیمت سهام ۴۸ بنگاه بورسی بودیم. در این میان سهامی که تا روز یکشنبه درگیر صف فروش بودند و بدون مشتری مانده بودند، دیروز شرایطی معکوس را تجربه کردند و اینبار فروشندهای برای این سهام یافت نمیشد. موضوعی که بهعینه صفنشینی بدون تحلیل را به نمایش میگذارد. بهطوری که صف به تنهایی ملاکی برای خرید و فروش سهام شده است. در این شرایط باید دید روند آتی بازار چگونه خواهد شد. آیا بار دیگر شاهد بازگشت شاخص سهام به مسیر صعودی خواهیم بود؟ آیا دوره اصلاح به پایان رسیده است؟ در این خصوص میتوانید نظر کارشناسان را در گزارش صفحه ۱۰ همین شماره مطالعه کنید.
در حال حاضر میتوان محرکهایی نیز برای تداوم روند صعودی بازار سهام برشمرد. از یک سو کاهش قیمتها پس از افت چهار روزه بازار، سبب افزایش جذابیت قیمت سهام برای معاملهگران شده است. از سوی دیگر ورود پولهای تازه به گردونه معاملات سهام همچنان ادامه دارد. عاملی که در یکسال اخیر نقشی تعیینکننده در ثبت رشدهای متوالی در این بازار داشته است. بهطوری که میانگین روزانه ارزش معاملات خرد سهام با وجود کاهش در روزهای گذشته، اما همچنان در سطوح بالاتر از ۱۰هزار میلیارد تومان قرار دارد و معاملهگران حقیقی با سرمایههایی که در دست دارند، حتی اگر اندک باشد، روانه بازار سهام شدهاند. نگاهی به بازار مسکن شرایط فعلی را محسوستر نشان میدهد. با ورود به دوره پیک رهن و اجاره یعنی تابستان، برخلاف سالهای گذشته، رهن کامل مورد توجه مالکان قرار گرفته و بررسیهای میدانی نیز نشان میدهند این تغییر فضا عمدتا به افزایش تمایل برای سرمایهگذاری در بازار سهام بازمیگردد. عاملی که در صورت افزایش به تناسب رشد قیمتها میتواند تضمینکننده تداوم رشد قیمت سهام باشد. نرخ دلار از دیگر محرک این روزهای بازار سهام است. این ارز از دو هفته پیش همزمان با آغاز موجهای اصلاحی در بازار سهام، حرکت صعودی خود را آغاز کرد و در این مدت حدود ۱۲ درصد رشد قیمت را تجربه کرد. دلار نیمایی نیز از روند صعودی جا نماند و فاصله خود با دلار آزاد را کاهش داده است. در حال حاضر دلار نیمایی از اهمیت بیشتری برای شرکتهای بورسی برخوردار است. بر اساس آمار موجود در سامانه سنا، میانگین موزون نرخ نیمایی به کانال ۱۵هزار تومان وارد شده است. کم شدن فاصله این دو نرخ (دلار آزاد و نیمایی) خود میتواند بهعنوان اهرمی برای قیمت سهام عمل کند. آخرین محرکی که میتواند افزایش توجه به بازار سهام به ویژه سهام بزرگ کالامحور را به دنبال داشته باشد، روند رو به بهبود بازار جهانی است. قیمت کامودیتیها که همزمان با شیوع کرونا و اعمال قرنطینه جهانی و در نتیجه کاهش تقاضا رو به کاهش گذاشته بود، این روزها با بازگشت بسیاری از کارخانهها به روند عادی خود، با بازگشت قیمتها همراه شدهاند. در این شرایط با بازگشایی بازار جهانی، تا ساعت ۱۵روز دوشنبه هر بشکه نفت برنت با رشد قیمت بیش از ۶/ ۵درصدی همراه شد. نفت خام آمریکا نیز رشد بیش از ۷درصدی را ثبت کرد. اگرچه موج دوم گسترش کرونا در برخی کشورها نگرانکننده است و تقاضا را تحت تاثیر قرار میدهد اما اخبار خوبی پیرامون کاهش عرضهها وجود دارد که سرمایهگذاران را امیدوار کرده است. از جمله این برنامهها کاهش عرضه از سوی کشورهای عضو اوپک همچون عربستان، کویت و امارات است. عربستان اعلام کرده که روزانه بیش از سهمیه تعیین شده کاهش تولید خواهد داشت و میزان تولید خود را نزدیک به ۵/ ۷ میلیون بشکه در روز خواهد رساند. این برنامه احتمالا از ژوئن اجرا میشود. به دنبال آن سایر کشورها همچون کویت و امارات سه توهم در بورس تهران هم کاهش تولید بیشتری را مبنا قرار دادند تا فشارها از ناحیه عرضه کمتر شود و محرک خوبی برای جابهجایی قیمت جهانی طلای سیاه باشد. در بازار فلزات نیز شرایط به همین منوال است و قیمتها به مسیر صعودی بازگشتهاند. اهمیت این مهم برای بورس تهران آنجا مشخص میشود که نگاهی به ارزش بازاری شرکتهای کالایی بورس تهران و نقش آنها بر شاخص کل بیندازیم.
انتظارات تورمی، شتابدهنده رشد بورس
تمامی محرکهای اشاره شده به غیر از بازار جهانی را میتوان در پکیجی تحت عنوان انتظارات تورمی جای داد. بورس هم نشان داده همواره در فضای تورمی مسیری صعودی در پیش میگیرد. در این خصوص باید توجه داشت در فضایی که انتظارات تورمی شکل میگیرد، ورود نقدینگی که در حدود دو سال اخیر شتاب گرفته است، در ابتدا خود معلول بوده اما در ادامه به یک عامل تبدیل میَشود. در این مواقع است که شاهد شکلگیری برخی قواعد میان معاملهگران هستیم. هر چند دانش مالی در تلاش است تا این قواعد را بهتر و دقیقتر کند اما به دلایل مختلف همچون محدودیت دامنه نوسان، نبود بازار دوطرفه و در عین حال فقر تحلیل در بورس کشورمان، جامعه تحلیلگر واقعی چندان فعال نبوده و از این منظر در دو سوی بازار (عرضه و تقاضا) ضعف جدی دیده میشود. در این فضا اما تصوری عمومی مبنی بر کسب سود حتمی در صورت نگهداری سهام در میانمدت شکل گرفته است. این قاعده سرانگشتی اما تنها مختص سرمایهگذاران تازهوارد بورسی نیست بلکه گاهی از زبان برخی تحلیلگران خبره بازار نیز شنیده میشود. با غلبه این قواعد افرادی که وارد گردونه معاملات سهام میَشوند، تمایل کمتری به فروش داشته و در عین حال با سخنان خود در محافل عمومی وخصوصی، افراد بیشتری را جذب بازار سهام میکنند. البته در روزهای منفی بازار همچنان هراس از افت بیشتر قیمتها بسیاری را روانه صفهای فروش میکند اما در شرایط عادی تمایل چندانی به فروش دیده نمیشود. تبدیل این قاعده به روایت غالب بازار سبب شده تا ریسکهای پیرامونی (عموما غیراقتصادی) به نوعی از دل معاملات حذف و کمتر توجهی به آنها شود. اما این موضوع به این معنا نیست که بازار تا ابد بیواکنش میماند. با این تفاسیر لازم است سرمایهگذاران ضمن کنار گذاشتن توهمات گذشته، به تعدیل انتظارات خود بپردازند. انتظارات سرمایهگذاری در هر بازاری با رقبا سنجیده میشود، از اینرو در شرایطی که با وجود رشد قیمتها در بازارهای رقیب همچون دلار و سکه، همچنان بازدهیها به مراتب پایینتر از سهام است و بانک و اوراق بدهی نیز سود کمتر از ۱۵درصد از آن سرمایهگذاران خود میکنند، کسب سودی بیش از این مقدار در بازار سهام، یک سرمایهگذاری موفق است.
شکستن دماسنجی دیگر برای کنترل دما
روز یکشنبه بود که مقام ناظر معاملات سکه در بورس کالا در پیامی اعلام کرد که نمادهای معاملاتی گواهی سپرده کالایی سکه طلا بهدلیل وجود قیمتهای نامتعارف در تابلوی معاملات، تا اطلاع ثانوی در مرحله پیشگشایش باقی خواهد ماند. اقدامی که به بهانه کنترل قیمت در بازار سکه انجام شد. در گذشته نیز تصمیمات مشابه اینچنینی برای بازار آتی اتخاذ سه توهم در بورس تهران شده بود. در گزارش روز گذشته «دنیایاقتصاد» تحت عنوان «توقف بازار سکه یک روزه» به تفصیل دلایل افزایش شکاف بین قیمت سکه بورس کالا و بازار آزاد عنوان شد. آنچه در روزهای گذشته بسیار میان فعالان بازار شنیده میَشد، داغ شدن مجدد تئوریهایی بود که صندوقها و بانکها را متهم اصلی ایجاد این شکاف عظیم معرفی میکردند. این در حالی است که هزینه پایین نگهداری، اطمینان از تقلبی نبودن سکه، تقاضای احتیاطی و حفظ ارزش پول، بالا رفتن ارزش ذاتی سکه و البته کمبود سکه فیزیکی در بازار مهمترین عواملی بودند که سبب شدند ارزش گواهی سپرده سکه طلا از قیمت بازاری بیشتر شود. اما آنچه کاملا مشخص است این اقدام دقیقا به مثابه شکستن دماسنج برای کاهش دما میماند و طبیعتا نتیجهای در بر نخواهد داشت و اقداماتی این چنین برای بازار سهام ناخوشایند است.
بازگشت «حقیقی» پس از ۲ روز
دیروز همزمان با رشد ۸/ ۲ درصدی شاخص سهام پس از ۲ روز پیاپی غلبه یا حمایت سهامداران حقوقی، شاهد افزایش فعالیت معاملهگران خرد در سمت خرید سهام بودیم. این در حالی است که از ابتدای سال تا پایان معاملات روز دوشنبه، تنها ۳ روز خالص تغییر مالکیت سهام به نام بازیگران حقیقی ثبت شده بود که تمامی این سه روز در روزهایی واقع شد که شاهد اصلاح قیمت سهام بودیم. روز گذشته در مجموع افزون بر ۶۳۵ میلیون و ۹۰۰ هزار سهم به ارزش ۷۹۳ میلیارد و ۹۰۰ میلیون تومان به پرتفوی حقیقیها افزوده شد. در میان ۳۸ صنعت فعال بورسی نیز دیروز بیشترین خالص خرید بازیگران حقیقی در سهام زیرمجموعه گروه محصولات شیمیایی رقم خورد. به این ترتیب دیروز ۱۵۷ میلیارد و ۳۵۰ میلیون تومان از پرتفوی حقوقیها به سبد سهام معاملهگران خرد افزوده شد. پس از آن نیز گروه محصولات غذایی شاهد خالص تغییر مالکیت ۱۱۱ میلیارد تومانی در مسیر حقوقی به حقیقی بودند. انبوهسازان نیز دیروز مورد توجه معاملهگران خرد بازار قرار گرفتند و خالص خرید حدود ۱۰۹ میلیارد تومانی را رقم زدند.
در میان شرکتهای بورسی نیز نماد معاملاتی شرکت عمران و توسعه فارس در اولویت خرید معاملهگران خرید قرار گرفت. دیروز حدود ۴۸میلیون و ۸۴۰ هزار سهم «ثفارس» به ارزش ۸۱میلیارد تومان در سمت حقوقی به حقیقی جابهجا شد. سهام شرکت سیمرغ نیز دیروز موردتوجه بازیگران حقیقی بازار قرار گرفت. در این نماد معاملاتی روز گذشته بیش از ۱۸ میلیون و ۱۵۰ هزار سهم به ارزش ۵۶ میلیارد و ۸۴۰ میلیون تومان از پرتفوی حقوقیها به سبد سهام معاملهگران خرد افزوده شد. سهام شرکت گلوکوزان نیز در این روز با خالص خرید حدود ۵۴ میلیارد تومانی به سمت حقیقیها همراه شد.
در آنسوی بازار اما این نمادهای زیرمجموعه گروه فرآوردههای نفتی بودند که مورد توجه معاملهگران عمده بازار قرار گرفتند. پالایشیها در این روز شاهد جابهجایی حدود ۸۰ میلیارد و ۸۰۰ میلیون تومان نقدینگی در مسیر حقیقی به حقوقی بودند. همچنین دیروز درگروه مواد و محصولات دارویی، ۲۷ میلیارد و ۱۰۰ میلیون تومان به پرتفوی حقوقیها افزوده شد. فلزیها نیز دیروز، با خالص خرید حدود ۱۲ میلیارد و ۵۰۰ میلیون تومانی معاملهگران عمده بازار مواجه شدند. در میان شرکتها نیز سهام پالایش نفت بندرعباس شاهد خالص تغییر مالکیت ۳۴ میلیون و ۵۰۰ هزار سهم به ارزش ۶۷ میلیارد و ۷۰۰ میلیون تومان به سمت پرتفوی حقوقیها بود.
«رشد زير يک درصد توليد ناخالص داخلی ایران در سه سال گذشته»
به رغم گزارش های مبنی بر نامناسب بودن اوضاع و شرايط اقتصادی جمهوری اسلامی، شاخص بورس تهران در سال گذشته و در چند هفته سال جاری رشدی چشمگير نشان می دهد. به گفته آقای احمدی نژاد در کشوری که بورسش اين همه رشد دارد که نمی توان از رکود اقتصادی صحبت کرد. وی گفته بود: «در کشوری که شاخص بورس با حجم معامله بسيار بالا يعنی سال گذشته بيش از ۲۰ هزار ميليارد تومان حجم معاملات است، اين اسمش رکود است يا شکوفايی؟»
رشد شاخص بورس ايران همزمان است با رشد بسيار ناچيز توليد ناخالص داخلی ايران. آخرين گزارش صندوق بين المللی پول درباره چشم انداز اقتصادی ايران که روز دوشنبه اين هفته منتشر شد حکايت از رشد زير يک درصد توليد ناخالص داخلی در جمهوری اسلامی در سه سال گذشته دارد.
از فريدون خاوند، استاد دانشگاه و کارشناس اقتصادی پرسيدم چرا شاخص بورس به رغم وضع عمومی اقتصاد با اين رشد رو به رو است؟
فريدون خاوند: اولا اين واقعيت است که شاخص کل سهام بورس اوراق بهادار تهران به سرعت بالا رفته. طی يک سال گذشته اين شاخص از حدود ۱۴۰۰۰ واحد رسيده به بالای ۲۶۰۰۰ واحد. اگر ما فقط اين شاخص را مورد توجه قرار دهيم، می توانيم بگوييم که بورس تهران يکی از پويا ترين بورس های در کشورهای در حال توسعه است. منتها مسئله ای که مطرح می شود تضاد بين اين شاخص است و فضای عمومی اقتصادی ايران. روز دوشنبه يازدهم آوريل گزارشی منتشر شد از سوی صندوق بين المللی پول که در آن می گويد ايران طی سه ساله ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۰ به طور متوسط هر سال از ۰.۷ درصد رشد اقتصادی برخوردار بوده. يعنی چيزی در حد صفر. و در سال ۲۰۱۱ هم نرخ رشد اقتصادی ايران صفر خواهد بود. صفر در صد. پرسش اين است که وقتی که شاخص بسيار مهمی، يک شاخص اقتصاد کلان که اهميت حياتی دارد در اقتصاد ايران در چنين وضعيت بسيار بسيار فاجعه آميزی هست، چطور امکان دارد که در همان کشور بورس از يک چنين پويايی برخوردار باشد.
برگرديم به همان پرسش که خودتان هم مطرح کرديد. چرا در يک شرايط اسفبار اقتصادی موجود به گفته شما باز شاخص بورس بالا می رود و درصد سود در معاملات بورس در مقايسه حتی با بسياری کشورهای ديگر بسيار بالاست؟
من فکر می کنم که عامل اصلی اين پديده را بايد در بازارهای موازی بورس جستجو کرد. به دليل اين که ايران درآمدهای زياد ارزی دارد از محل نفت و اين درآمدها تزريق می شود در شريانهای اقتصادی کشور، حجم نقدينگی در ايران خيلی زياد است و به هر حال بخشی از اين درآمدهای ارزی ايران از محل نفت می افتد به دست سرمايه گذاران و صاحبان سپرده و اينها طبعاً در جستجوی سود هستند يا می خواهند خودشان را از تورمی که روز به روز بالا تر هم می رود، در امان نگاه دارند.
پس انداز کنندگان و سرمايه گذارها پنج راه در شرايط خاص ايران در اختيار دارند برای اين که سود ببرند يا اين که از تورم در امان بمانند. بروند به طرف بازارهای ارز يا طلا يا مسکن و يا سپرده گذاری کنند در بانکها و يا بروند به طرف بازار سهام. می دانيم که بازار ارز و طلا زير کنترل بانک مرکزی است و سفته بازها و گمانه زن ها اميد زيادی به اين دو بازار ندارند. چون اگر بخواهند ارز خريد و فروش کنند، به هر حال بانک مرکزی ايران امکانات ارزی زيادی دارد و می تواند فعلا نرخ ارز را در سطح فعلی نگاه دارد.
بازار طلا هم در همين سه توهم در بورس تهران وضعيت است. بازار مسکن راکد است و کسی به طرف اين بازار نمی رود. سود بانکی هم که پائين آمده و تنها جايی که باقی می ماند، بازار سهام است که به نظر می رسد که نسبت به بازارهای مساوی در حال حاضر برخوردار شده از اقبال پس انداز کننده ها و سرمايه گذاران.
آقای خاوند، قاعدتا بايستی بهای سهام شرکت ها زمانی بالا برود که توليد داشته باشد و يک نوع رونق اقتصادی باشد که اين شرکت ها آينده ای داشته باشند که سود بدهند. ولی با توجه به آن بحثی که شما کرديد درباره اوضاع کلی اقتصاد، اين شرکت ها اگر نتوانند سود بدهند چرا سهام شان بالا می رود؟
خريدار اوراق بهادار به سودی که از محل از هر سهام بر اساس توليد يک واحد اقتصادی نصيب آنها می شود، علاقه ای ندارند. آن چيزی که آنها را جذب می کند به طرف خودش نوسان های ارزش سهام است. آنها به سود سهام کاری ندارند. سود سهام در شرايط فعلی، در وضعيت فعلی اقتصاد ايران بسيار پائين است. به رغم اين شرايط نوسانهای ارزش بورس بالا است و سفته بازها و گمانه زنها می خواهند از بالا رفتن ارزش سهام استفاده کنند. حالا چرا ارزش سهام بالا می رود؟ به خاطر اين که اولا سهم شرکت های دولتی و شبه دولتی در بازار سهام ايران بسيار بسيار بالا هست و امکان دستکاری در سهام زياد است.
گزارش هايی از ايران می آيد که شرکت هايی هستند که خودشان سهام خودشان را می خرند و به صورت مصنوعی باعث افزايش بهای اين سهام می شوند. اين نکته را هم عرض کنم که اصولا بورس تهران عمق زيادی ندارد. چون ارزش کل سهام در بورس اوراق بهادار تهران بر اساس آخرين داده هايی که منتشر شده، چيزی حدود ۱۲۰ ميليارد دلار است. ارزش کل سهام در بازار بورس تهران. ۱۲۰ ميليارد دلار تقريبا يک سوم سهام شرکت آمريکايی اپل است. يا يک نمونه ديگر عرض کنم.
نام شرکت فرانسوی توتال را همه شنيده اند. فقط يک شرکت توتال در بورس پاريس ارزش سهامش به اندازه کل ارزش بورس تهران است. بنابراين چون بورس تهران به شدت عمقش پائين است، دستکاری هايی که در آن می شود باعث می شود که حباب به وجود بيايد. قيمت ها بالا برود و در شرايط فعلی بسياری از کارشناسان بازار سرمايه در ايران هشدار می دهند به خصوص به سهامداران کوچک که مواظب باشند که آن اتفاقی که در سال ۱۳۸۲ و ۸۳ افتاد روی ندهد. اين حباب به هر حال ترکيدنی است و اگر اين حباب بترکد، بخش بسيار بزرگی به خصوص از اين سهامداران کوچک که به اميد سود به بازار سهام هجوم آورده اند، به شدت خانه خراب خواهند شد.
حذف صفرهای واحد پولی
صفرهای واحد پولی ايران قرار است حذف شود. آنچنانکه رئيس کل بانک مرکزی می گويد سه يا چهار صفر پول ايران در طی يک سال آينده برداشته می شود: «در يک پروسه مدت دار که ممکن است يک سال یا دو سال هم طول بکشد.»
محمود بهمنی آن چنان که خود می گويد می خواهد دينار را واحد پولی کند:« واحد پول ما بعد از ريال دينار بود. يک ريال معادل ۱۰۰ دينار می شود و دينار پول خورد ماست و می تواند خيلی راحت کار را تسهيل کند.»
محمود احمدی نژاد می گويد با برداشتن صفرها ارزش پول واقعی می شود. وی گفته بود: «صفرها را برداريم از اسکناس ها، واقعی کنيم ارزش ريال مان را. الان ارزش ريال مان واقعی نيست.»
از سيما موتمن، استاد دانشگاه وست مينستر لندن پرسيدم چه اهميت اقتصادی اين اقدام خواهد داشت؟
سيما موتمن: خوب در يک سری از کشورها برنامه تغيير پول زمانی پياده شده که دولت ها در پائين آوردن تورم موفق بودند و اين در واقع به صورت يک مرحله نهايی بوده که نشان بدهند ما برنامه های سياسی جديدی را داريم دنبال می کنيم که با برنامه های سياسی قبلی تفاوت دارد و خيلی بيشتر موفق خواهيم بود در اين که کنترل کنيم تورم را.
در يک سری از کشورها هم عملا نتوانسته به سرعت پياده شود و دوباره مجبور شدند که يک مرحله جديد ديگری با تغيير مبنای پول پياده کنند. در کوتاه مدت تغيير پول می تواند دوباره يک تاثير تورمی داشته باشد ولی در بلند مدت موفقيتش مربوط می شود به اين که چقدر دولت موفق باشد در کنترل تورم.
گفته می شود که پيش شرط برداشتن صفرها ايجاد شرايطی است که در آن اقتصاد بتواند با تورم مبارزه کند و تورم را مهار کند. آيا در شرايط کنونی اقتصاد ايران می شود اصولا اين صفرها را حذف کرد؟
در شرايط کنونی کشور يک مسئله ای که هنوز جا نيافتاده اين است که تاثيرات حذف يارانه ها روی قيمت ها چطور خواهد بود، هنوز وقت لازم است که عملا ديده شود که چقدر حذف يارانه ها پخش می شود روی انواع اقسام قيمت ها. بنابراين تغيير پول در اين مرحله ممکن است يک مقداری اين پوششی باشد که چقدر تاثير حذف يارانه ها روی قيمت ها موفق بوده يا نبوده.
ولی بازهم بستگی پيدا می کند به اين که دولت چقدر در کنترل تورم مصمم باشد برای اين که هزينه بودجه خودش را سعی کند کنترل کند و زياد افزايش ندهد و در کنترل مقدار پول چقدر موفق باشد. اينها همه نکاتی است که بايد در طول چند سال آينده ديده شود. البته دولت هم در حال حاضر گفته که برنامه تغيير پول ممکن است در طول يکی دو سال انجام شود. بنابراين بايد ديد که عملا کی شروع می شود و اين موقعی که شروع می شود تا چه حد تورم در آن موقع مهار شده باشد.
حذف صفرها از اسکناس ها معمولا بيشتر يک فرآيند فنی است برای کم کردن صفرها و حجم پول. ولی در ايران اين بحث می شود که با حذف اين صفرها ارزش پول ملی ايران تومان يا ريال بالا می رود. حذف صفرها اصولا چه ربطی با بالا رفتن ارزش پول می تواند داشته باشد؟
معمولا وقتی ارزش پول داخلی يک کشور خيلی پائين می آيد نسبت به ارزش پولهای قوی تر مثل دلار يا يورو، مردم برای اين که از قدرت خريد خودشان به نوعی محافظت کنند، ترجيح می دهند به جای اين که پول داخلی نگاه دارند، پول خارجی نگاه دارند. معمولا اگر نسبت پول داخلی به پول قوی تر از ۲۰۰ واحد بالاتر رود، اين نشان دهنده ضعف خيلی زياد پول داخلی است.
اگر زير ۲۰۰ باشد، ممکن است همچنان خودش را نگاه دارند. ولی پول ايران در واقع هست ۱۱۲۰ تومان نسبت به يک دلار. بنابراين اين وجهه پول از بين رفته و مردم هم نسبت به قدرت خريد تومان و يا ريال خيلی مطمئن نيستند که در آينده اين چقدر قدرتش را حفظ کند. بنابراين سعی می کنند پول خارجی نگاه دارند. حالا دولت ايران در برنامه ای که مطرح کرده می خواهد هر يک ريال جديد معادل يک دلار شود. اين به نوعی احساس اين را می دهد که قدرت خريد پول داخلی بالا رفته. يک توهم روانی ايجاد می کند.
ولی در نهايت مهم اين است که اين چقدر موفق باشد از نظر کنترل تورم. دولت چقدر از نظر کنترل تورم موفق باشد. اگر موفق نباشد، به زودی همين يک ريالهای جديد تبديل شود به اين که مثلا فرض کنيد هزار ريال تبديل به دلار شود. بعد از اين تغيير پول چقدر موفق. هم در مرحله قبل و هم در مرحله بعدش چقدر موفق باشد به اين که اين تورم را کنترل کند. ولی يک تاثيرش اين خواهد بود که مردم يک مقدار بيشتری احساس می کنند که قدرت پول خودشان بالا رفته است.
منتقدان می گويند دولت به جای اين که به مسائل عمده اقتصادی و ايجاد فضای مناسب کسب و کار بپردازد، با اين کار کمکی به اقتصاد ايران نمی کند. نظر شما چيست؟
من فکر می کنم در نهايت اين قدم مثبتی است که واحد پول را عوض کنند. برای اين که واحد پول فعلی حجم خيلی زيادی از پول را ايجاب می کند که در معاملات رد و بدل شود و از نظر آماری اشتباهات متعددی ايجاد می شود، در حسابداری اشکالات متعددی ايجاد می شود. ولی در مجموع مسئله اين است که سرمايه گذارها چقدر باور داشته باشند به اين که دولت قدرت کنترل برنامه های اقتصادی را دارد و کنترل تورم را دارد.
در کوتاه مدت ممکن است همه منتظر شوند ببينند قيمت ها در چه حدی تثبيت می شود قبل از اين که بخواهند دوباره شروع به سرمايه گذاری کنند. ولی در بلند مدت اگر دولت موفق باشد که تورم را کنترل کند، سرمايه گذاری ها دوباره صورت می گيرد. ولی يک مسئله ديگر که در مورد سرمايه گذاری ها مطرح است اين است که بقيه برنامه های سياسی دولت در رابطه با وضعيت اقتصادی چطور باشد.
اگر دولت دائما در هر مرحله ای بخواهد برنامه های اقتصادی را تحت برنامه های سياسی خودش تغيير دهد، اين دوباره يک عدم اطمينان ايجاد می کند و سرمايه گذار نمی داند که بالاخره سرمايه گذاری کند يا نکند. برای اين که هر قدمی که بردارد ممکن است دولت بيايد بگويد نه اين کار را نمی توانيد بکنيد آن کار را می توانيد بکنيد.
بنابراين اين مسئله فقط محدود به اين نمی شود که تغيير مبنای پول به چه صورت خواهد بود. خيلی بستگی به اين دارد که عملا در مرحله بعدی دولت نشان دهد که چقدر برنامه های اقتصادی را پابرجا رويش می ايستد و هر دقيقه برنامه ها را تغيير نمی دهد.
دیدگاه شما