«این احتمال وجود دارد که که پس از آنکه نرخ بهره به یک سطح معین کاهش یافته باشد. نقدینگی ممکن است که به طور کامل مطلق شود. به این معنا که تقریبا همه ترجیح میدهند که پول نقد نگه داری کنند. اما در حالی که ممکن است این مورد محدودکننده در آینده اهمیت پیدا کند من هیچ کدام از آنرا تاکنون نمیدانم»
جریان نقدینگی، رگ حیات کسب وکار شما.
به عنوان یک کارآفرین باید بدانید جریان نقدینگی رگ حیاتی کسب وکارتان محسوب می شود و موتور مالی کسب وکار شما را درحال حرکت نگه می دارد. با این وجود، بسیاری از صاحبان کسب وکار بر جریان مالی خود مدیریت ندارند.
صرف نظر از اینکه چقدر مدل کسب وکارتان عالی یا سودآور است، اگر نتوانید گردش مالی خود را مدیریت کنید، نمی توانید زنده بمانید. براساس مطالعات، 82 درصد از مشاغلی که با شکست مواجه شده اند، مشکلات جریان مالی را علت اصلی شکست خود می دانند. حتی اگر کسب وکار شما در زمینه های دیگر سرآمد است، باز هم شما باید بر مدیریت جریان نقدینگی شرکت خود تمرکز کنید تا کسب وکارتان در معرض خطر قرار نگیرد.
• مدیریت جریان نقدینگی چیست؟
مدیریت جریان وجوه نقد، فرایند ردیابی میزان پولی است که هر ماه به کسب وکار شما وارد و از آن خارج می شود. به عنوان یک کارآفرین، درک چگونگی ورود و خروج جریان وجوه نقد، به شما این امکان را می دهد که بتوانید برای مدیریت و رشد کسب وکارتان برنامه ریزی داشته باشید و به صورت استراتژیک عمل کنید.
مدیریت جریان وجوه نقد به شما کمک می کند تا بتوانید میزان پولی که کسب وکارتان برای تامین هزینه ها (مانند هزینه پرداختی به کارکنان و تامین کنندگان) نیاز دارد را تعیین کنید. همچنین به شما کمک می کند تا بتوانید میزان پول در دسترس در آینده را پیش بینی کنید.
از آنجا که شاهد تغییر روزانه در امور هستیم، داشتن درک صحیح از میزان وجوه نقد در کسب وکار در همه لحظات، بسیار مهم است و شما را از وجود پول کافی برای ادامه کسب وکار مطمئن می کند.
مدیریت جریان وجوه نقد، پیگیری و ردیابی این جریان و تجزیه و تحلیل هرگونه تغییر است که به نوبه خود به شما اجازه می دهد تا بتوانید روندها را معین کنید، از موانع دوری کنید، فرصت ها شناسایی کنید و برای آینده آماده شوید.
مسائل مالی هسته اصلی ایجاد یک کسب وکار سالم است.
در این مقاله به بیان 4 مرحله می پردازیم که در تنظیم منابع مالی و مدیریت صحیح جریان نقدینگی حال و آینده موثر است.
• یک سند جریان نقدینگی ایجاد کنید.
صرف نظر از عملکرد عالی یا سودآوری کسب وکارتان، اگر شما قادر به مدیریت جریان وجوه نقد کسب وکارتان نباشید، تجارت شما زنده نخواهد ماند. اغلب، صاحبان کسب وکارهای کوچک، برای گردآوری برآوردهاشان تلاش می کنند.
اولین قدم برای اجتناب از شکست مالی در کسب وکار، درک دقیق جریان وجوه نقد و تاثیر آن بر کسب وکارتان است. درآمد و هزینه ها به عنوان کلیدی ترین عوامل صورت جریان وجوه نقد محسوب می شوند. هزینه ها شامل همه پرداختی ها از حقوق و دستمزد تا تبلیغات، هزینه های کالای فروخته شده، هزینه های کارت اعتباری و هزینه های مدیریتی و فنی می باشد.
با در اختیار داشتن همه این اطلاعات در یک سند، می توانید متوجه شوید در کدام بخش هزینه بیشتری داشته اید و یا با هزینه در کدام بخش می توانید به رشد کسب وکارتان کمک کنید. این سند به شما امکان بررسی و مطالعه درآمدها و هزینه هایتان را می دهد و می توانید به درکی از ورود و خروج جریان نقدی ماهانه کسب وکار خود دست یابید و در نهایت براساس سناریوهای متعدد، قادر به پیش بینی آینده کسب وکارتان خواهید بود.
• حدود و آستانه جریان نقدی کسب وکارتان را معین کنید.
به عنوان یک صاحب کسب وکار، تعریف آستانه جریان نقدی به شما کمک می کند تا واقع بینانه عمل کنید نه احساسی. هنگامی که بتوانید احساسات خود را مدیریت کنید می توانید در راستای رشد کسب وکارتان قدم بردارید، به ویژه هنگامی که آمار و اطلاعاتی برای پشتیبانی از تصمیمات خود ندارید. تعریف و ایجاد یک آستانه جریان نقدی به تعریف خروج نقدینگی شما در حذف وابستگی های نقدی کمک می کند، بنابراین هنگامی که با ریسک اقتصادی مواجه شوید، نه با احساسات، بلکه با علم به داشتن پول کافی در بانک آسوده خواهید بود.
یافتن آستانه جریان نقدی آسان است. شما باید میزان پولی که در یک ماه برای پوشش هزینه های خود نیاز دارید را در نظر بگیرید و آن را در تعداد ماه های باقی مانده ضرب کنید. (حداقل تعریف خروج نقدینگی سه ماه)
آستانه جریان نقدی مورد نیاز = هزینه های یک ماه * تعداد ماه ها
هنگامی که آستانه جریان نقدی خود را تعریف کنید، می توانید پیش نویس گردش وجوه نقد خود را تهیه کنید و در نهایت قادر به اجرایی کردن تصمیمات خود خواهید بود.
• اهرم های جریان نقدی خود را معین کنید.
مهم است که بتوانید اهرم های کسب وکاری تان را شناسایی کنید تا هنگامی که از آستانه جریان نقدی خود فراتر رفتید و یا با آستانه جریان نقدی خود فاصله داشته باشید، بتوانید شکاف موجود در جریان وجوه نقد را تنظیم کرده و منابع مالی خود را تحکیم بخشید.
در ادامه به توضیح دو اهرم کسب وکاری می پردازیم که می توانید با دستکاری و ایجاد تغییرات از طریق آن ها، تاثیر مثبتی در وضعیت نقدینگی خود ایجاد کنید.
1- قیمت گذاری
افزایش قیمت ها موجب تاثیر آنی بر درآمدها و سودآوری می شود. اگر حاشیه سود و طبقه بندی پیشنهادات را در نظر نگیریم، از جنبه درآمدی افزایش قیمت ها به بهبود کسب وکارتان می انجامد. روند افزایش قیمت ها رعب آور است اما با برنامه ریزی دقیق و رویکردی مدبرانه متوجه خواهید شد که اجرایی کردن افزایش قیمت ها نه تنها میزان فروش را افزایش خواهد داد بلکه یکی از ساده ترین اهرم ها برای تغییر در میزان سودآوری است.
حال به بیان روش هایی برای اجرایی کردن برنامه افزایش قیمت ها می پردازیم:
* به جای صرف افزایش ظاهری قیمت محصولات و خدمات به افزایش قیمت ها از طریق افزایش هزینه ها بپردازیم.
این روش در هنگام تامین هزینه های خاص مانند مواد اولیه بسیار کاربردی است.
* قیمت های جدید را به صورت مرحله ای معرفی و اجرا کنید.
اگر شما نگران واکنش مشتریان خود نسبت به قیمت های جدید هستید، ابتدا گروه کوچکی از مشتریان را در نظر بگیرید و قیمت ها را برای این گروه هدف کوچک افزایش دهید. اگر بیشتر این مشتریان هدف، قیمت جدید را بپذیرند، می توانید این افزایش قیمت را برای کل مشتریان خود اجرایی کنید.
* سطح فعلی قیمت را برای مشتریان فعلی خود حفظ کنید ولی برای مشتریان جدید، سطح قیمت بالاتری را ارائه دهید.
اطمینان حاصل کنید مشتریان فعلی تان با آگاهی از این رفتار ترجیحی شما، احساس کنند خاص و ویژه هستند.
* پیشنهادات یا بسته های پیشنهادی جدیدی ایجاد کنید.
اگر خودتان نیز با افزایش قیمت احساس راحتی نمی کنید، می توانید با اضافه کردن ویژگی هایی که به حاشیه سود شما آسیب نمی رساند اما بر مشتریان تاثیر بزرگی به جای می گذارد، به خلق محصولات و خدمات جدیدی بپردازید. حتی می توانید به فکر خلق محصولات و خدماتی در سطح پایین تری باشید.
2- تبدیل (تبدیل یک فرد عادی به مشتری واقعی کسب وکارتان)
افزایش نرخ تبدیل نیز مانند افزایش نرخ قیمت ها بر درآمد شما تاثیر مستقیم خواهد داشت. استراتژی های بسیاری وجود دارد که می توانید در فرایند فروش خود به کار ببرید تا نرخ تبدیل خود را افزایش دهید. در اینجا به معرفی چند استراتژی در این زمینه می پردازیم.
* قیف فروش خود را اصلاح کنید.
اولین مرحله از فرایند فروش و اولین تماس برای فروش را در نظر بگیرید و در هر مرحله تبدیل را تعریف کنید. اگر در این مرحله متوجه وجود سکون شدید، می بایست علل ناپیدای آن را بررسی کنید. آیا خیلی زود درخواست فروش را مطرح می کنید؟ آیا با اعتراضات چندگانه مواجه هستید؟ چالش ها را شناسایی کنید و روی آن ها کار کنید.
* مدیریت اعتراضات را بیاموزید.
یکی از رموز موفقیت این است که بیاموزید چگونه به سرعت و به طور موثر اعتراضات را کشف و حل و فصل کنید. هیچ چیزی بدتر از آن نیست که اجازه دهید اعتراض در فرایند فروش محو شود. می بایست به سرعت اعتراض را شناسایی کرده و برای حل آن اقدام کنید، در این شیوه، اعتراض کنار گذاشته می شود و در راستای تفکر خریدار حرکت خواهید کرد.
*احساس فوریت برای خرید ایجاد کنید.
ایجاد فوریت به معنای تعیین یک بازه زمانی محدود برای خرید محصولات و خدمات نمی باشد. این امر به احساس نیاز می پردازد. اگر می خواهید مردم برای خرید محصولات و خدمات شما احساس فوریت داشته باشند، باید بدانید چرا به آن نیاز دارند.
• یک سناریو نقدینگی تعریف کنید.
در این مرحله، پیش نویس چگونگی ایجاد جریان نقدی و نحوه بازی با اهرم های کسب وکاری در راستای کاهش شکاف آستانه نقدی تعریف و تهیه می شود. با در نظر گرفتن پیش بینی های موجود و میزان عدم اطمینان آن ها، می توانید به تعریف سناریوها بپردازید. برای مثال فرض کنید:
50 درصد مشتریان خود را از دست داده اید.
یک پاندمی جهانی وجود دارد.
برنامه ریزی سناریو مشخص می کند چه تصمیمی بگیرید و چه زمانی تصمیم بگیرید.
به عنوان یک کارآفرین، بقای کسب وکار شما نه تنها به وجود جریان نقدی مثبت، بلکه به درک کامل جریان نقدی بستگی دارد. دانستن چگونگی ردیابی و برنامه ریزی جریان نقدی به یک کسب وکار سودآور می انجامد. اگر نمی دانید از کجا شروع کنید یک جلسه دو ساعته برنامه ریزی کنید و به طور عمیق کسب وکارتان را بررسی کنید و برنامه مورد نظر را طراحی کنید و توسعه دهید.
سیو سود در بازار مالی چیست؟ تعریف صحیح Take Profit
سود و زیان بهعنوان اصول اجتنابناپذیر در بازارهای مالی مورد قبول همه معاملهگران است. همانطور که هر بازی برد و باخت دارد، هر معاملهای در بازار مالی نیز با سود یا زیان همراه است. یک معاملهگر خوب کسی است که در زمان سود زیاد بیش از حد سرمست نمیشود و در هنگام زیان نیز افسردگی و ناراحتی تمام افکار او را احاطه نمیکند؛ چراکه او از قبل خود را برای یک از این دو حالت آماده است و بهخوبی میداند که اگر یک روز در معامله زیان میکند، روزی نیز میرسد که بازار آغوش خود را به روی او میگشاید و سودهای کلانی را عایدش میکند. هنر معاملهگر این است که مفهوم سیو سود در بازار مالی را بهخوبی بشناسد و بداند که چه زمانی باید برای سیو سود اقدام کند.
واقعیت این است که تا زمانی که از معامله خارج نشوید، نمیتوانید بگویید که سود کردهاید یا ضرر؛ این دو مفهوم زمانی معنی پیدا میکند که از تمام یا بخشی از سرمایه خود را از معامله خارج کنید. همانطور که برای خرید یک سهم در بازار مالی، تحلیل تکنیکال و بنیادی را مورد استفاده قرار میدهید، برای خارج شدن از معامله نیز باید استراتژی سیو سود را به کار ببندید. در ادامه با ما همراه باشید تا در خصوص استراتژیهای سیو سود در بازار مالی بیشتر به بحث و بررسی بپردازیم.
مفهوم سیو سود در بازار مالی چیست؟
حضور و فعالیت در بازار بازار مالی همواره با ریسک همراه است. بخشی از این ریسک ذات بازار است و کاملاً از کنترل معاملهگران خارج است؛ اما بخشی دیگر از این ریسک تا حدودی قابل مدیریت است و میتوان با اتخاذ تصمیمهای صحیح در موعد مقرر، ریسک معاملات را تا حدودی کاهش داد. استراتژی سیو سود در بازار مالی دقیقاً ناظر به بخش دوم یعنی فاکتورهای قابل کنترل در بازار بازار مالی است؛ چراکه این معاملهگر است که میتواند تصمیم بگیرد چه زمانی از معامله خارج شود.
تصور کنید شما یک سهم را در قیمت 1000 تومان تهیه میکنید. همه اساتید تکنیکال و بنیادی توصیه میکنند که با توجه به شواهدی که در دست دارید، حد سود خود را قبل از خرید یک سهم تعیین کنید. هر سهم در مسیر رشد قیمتی به نقطهای میرسد که شاید رشد قیمتش ادامه پیدا کند؛ اما ریسک ادامه تعریف خروج نقدینگی مسیر بسیار زیاد است و شواهد نشان میدهد که بهزودی روند قیمت دستخوش تغییر میشود و سیر نزولی آغاز میشود.
بدیهی است که فروش یک سهم در زمانی که در مسیر صعودی قرار دارد، کار بسیار راحتی است و مشتریان دست به نقد زیادی برای خرید در صف حاضر میشوند. اما زمانی که یک سهم در سراشیبی افت قیمت قرار بگیرد، علاوه بر شما سایر دارندگان سهم نیز وارد فاز فروش میشوند. در عین حال کمتر کسی نیز حاضر میشود که یک سهم که بهتازگی در مدار نزولی قرار گرفته است را بخرد. بهاینترتیب اگر استراتژی سیو سود در بازار مالی را جدی نگیرید، عملاً ممکن است تمام سود خود در یک معامله را به طور کامل از دست بدهد.
آیا سیو سود به معنای خارج شدن از یک معامله است؟
وقتی صحبت از سیو سود در معامله میشود، برخی گمان میکنند که یعنی کل سرمایه را از یک سهم بیرون بکشیم. اما واقعیت این است که سیو سود در بازار مالی در حالت کلی به سه روش امکانپذیر است که عبارتاند از:
1- تمام سرمایه از معامله خارج شود.
2- سودی که از زمان خرید سهم حاصل شده است، خارج شود و اصل پول در سهم باقی بماند.
3- اصل پولی که در هنگام خرید سهام پرداخت شده است، خارج شود و سود در معامله حفظ شود.
انتخاب هر یک از این سه حالت برای سیو سود در بازار مالی کاملاً مبتنی بر استراتژی شخصی معاملهگر صورت میپذیرد.
چه استراتژیهایی برای سیو سود در بازار مالی میتوان اتخاذ نمود؟
معاملهگری در بازار مالی مبتنی بر استراتژیهای فردی بنا میشود و هر کس باید پلن معاملاتی شخصی خودش را با توجه به عوامل مختلف تعریف کند. در این راستا از منظر زمانی سه استراتژی برای سیو سود در بازار مالی مطرح میشود که عبارتاند از:
1- استراتژی کوتاهمدت سیو سود در بازار مالی
در استراتژی کوتاهمدت نگاه معاملهگر در تحلیل سهام روی بازه زمانی کوتاهی متمرکز میشود. البته وقتی صحبت از استراتژیهای کوتاهمدت میشود، برخی بهاشتباه گمان میکنند که باید بازه زمانی چندروزه را در نظر بگیرند. اما واقعیت این است که بازار مالی جای شعبدهبازی نیست که یک معاملهگر بتواند ظرف چند روز دستاوردهای خیرهکنندهای را برای خود به ارمغان بیاورد. استراتژی کوتاهمدت سیو سود در بازار مالی بین سه هفته تا سه ماه را شامل میشود. با توجه به شرایطی که یک سهم در کوتاهمدت دارد، میتوان نقاط مقاومت آن را روی نمودار قیمت تا حدودی مشخص نمود. بر این مبنا فرد میتوان با رسیدن سهم به حد مقاومت، سیو سود کند.
2- استراتژی میانمدت سیو سود
در استراتژی میانمدت برای سیو سود، بازه زمانی بین 2 تا 6 ماه مدنظر معاملهگر قرار میگیرد. دست معاملهگر در این استراتژی برای اتخاذ تصمیمهای مختلف کمی بازتر است. البته تصمیمگیری در زمینه سیو سود تابع مستقیمی از میزان ریسکپذیری معاملهگر است. واقعیت این است که در استراتژی میانمدت معمولاً معاملهگران بسته به میزان ریسکپذیری از تلفیق سه روش سیو سود که در بالا اشاره کردیم، استفاده میکنند. گاهی اوقات افراد پس از یک دوره زمانی سود سهام را از معامله خارج میکنند و با اصل پول خود در معامله باقی میمانند. در برخی مواقع نیز افرادی که ریسکپذیری کمتری دارند، اصل پول خود را از معامله خارج میکنند و با سود کسب شده ادامه میدهند.
3- استراتژی بلندمدت سیو سود
در استراتژی بلندمدت برای سیو سود، مسئله تحلیل بنیادی بهطورجدی دخالت داده میشود. حداقل بازه زمانی که برای تعریف خروج نقدینگی این استراتژی مدنظر قرار میگیرد، 6 ماه است. در این استراتژی فرد مبتنی بر مؤلفههای کلان اقتصادی و همچنین بررسی ارزش بنیادی دارایی اقدام به نگهداری اصل سرمایه به همراه سود آن برای مدتزمان مشخصی میکند تا قیمت سهم طبق برآورد معاملهگر به ارز ذاتی آن مبتنی بر تحلیل بنیادی دست پیدا کند. این استراتژی مختص معاملهگران صبوری است که بهخوبی میتوانند چشم خود را روی نوسانات مقطعی بازار ببندند و به انتظار بنشینند تا هدف تعیین شده برای سیو سود در بازار مالی محقق شود.
نکات مهمی که در خصوص سیو سود در بازار مالی باید بدانید
رعایت چند نکته در زمینه سیو سود در بازار مالی میتواند به اتخاذ تصمیمهای صحیحتر منتهی شود که عبارتاند از:
– هیچگاه اسیر طمع نشوید. بسیاری از سودهای کلان بهخاطر عدم پایبندی معاملهگران به استراتژیهای خود از بین میرود. زمانی که یک سهم به اهداف قیمتی که قبل از خرید تعیین کردید، دست پیدا کرد اقدام به فروش آن کنید.
– اگر بازیگران حقیقی و حقوقی سهام به دنبال عرضههای شدید برای ایجاد افت قیمت سنگین هستند، سعی کنید حتماً سیو سود را در دستور کار قرار دهید. حتی اگر کل دارایی خود را خارج نمیکنید، سود حاصل را ذخیره نمایید.
– نیازی به سیو سود بهصورت یکدفعه نیست. بلکه میتوانید سیو سود را به پلهای انجام دهید تا از صحت تصمیم خود در روزهای آتی نیز اطمینان حاصل کنید.
– خروج نقدینگی از بازار بهعنوان یک سیگنال بسیار جدی برای فکرکردن در خصوص سیو سود در بازار مالی به شمار میرود.
کلام پایانی
در این مقاله سعی کردیم تا شما را با مفهوم بسیار مهم سیو سود در بازار مالی آشنا کنیم. سیو سود یک از ارکان موفقیت هر معاملهگری در بازار به شمار میرود؛ چراکه بهنوعی نتیجه تمام زحمات یک سرمایهگذار در بازار وابسته تصمیم درست او در خصوص سیو سود است. سعی کنید حتماً قبل از ورود به سهام، نقطه خروج خود از آن را تعیین کنید تا در ادامه بتوانید بهترین تصمیم ممکن را اتخاذ کنید.
فینوتیپس قصد ندارد که کلاس آموزشی باشد؛ بلکه به دنبال آن است تا محملی برای رشد همگانی مردم ایران در بازارهای مالی ایجاد کند. در همین راستا جلسات متعددی در کلابهاوس فینوتیپس برگزار میگردد تا با هم به گفتگو بنشینیم و از این طریق سواد مالی خود را برای موفقیت در بازار مالی، فارکس و بازار ارزهای دیجیتال افزایش دهیم. منتظر شما در کلابهاوس هستیم.
دام نقدینگی چیست؟ توضیح و مثال از liquidity-trap
دام نقدینگی چیست؟ چه زمانی اتفاق می افتد؟ راه های پیشگیری از آن چیست؟ در این مقاله مثال هایی از دام نقدینگی در کشور های مختلف و نحوه مقاله با آن را برای شما آورده ایم. اما در ابتدا به تعریف دام نقدینگی پرداخته ایم و سپس نحوه شکل گیری آن را توضیح داده ایم. از تاریخچه آن برای شما سخت گفته ایم . در نهایت نیز راه های مقابله با دام نقدینگی را توضیح داده ایم. پس با بیلان مهر تا انتها یاین مقاله علمی همراه باشید. ( شرکت حسابداری بیلان مهر ارائه دهنده خدمات مالی در اصفهان )
دام نقدینگی (فهرست مطالب)
دام نقدینگی چیست؟
با وجود نرخ کم سود های بانکی سیاست های پولی ناکارآمد میشود. در این زمان مردم می خواهند به جای هزینه کردن در صنعت یا خرید اموال ، پول نقد را نزد خود نگه دارند . در این شرایط مردم سعی می کنند که سرمایه خود را برای به حداقل رساندن تعریف خروج نقدینگی ضرر ناشی از افزایش نرخ بهره به صورت راکد نگه دارند. این وضعیت در شرایط رکود اقتصادی ایجاد می شود. تزریق پول توسط بانک مرکزی در از بین بردن دام نقدینگی بی تاثیر است.
نشانه های دام نقدینگی چیست؟
- نرخ های بسیار کم بهره
- تورم پایین
- رشد اقتصادی آهسته / منفی
- اولویت صرفه جویی به جای هزینه و سرمایه گذاری
- سیاست های پولی در افزایش تقاضا ناکارآمد می شوند
راه حل برای تله نقدینگی چیست؟
نظریه پرداز مدرن پولی ( جان مینارد کینز ) معتقد است ما باید نرخ تورم بالاتری را هدف قرار دهیم. انتظارات تورمی را افزایش دهیم. عرضه پول را افزایش دهیم. در صورت لزوم مستقیم قرار دادن پول در دست خانوارها هم میتواند انجام شود.
اقتصاددانان معتقدند که بانک های مرکزی برای افزایش عرضه پول باید از تسکین کمی استفاده کنند. در صورت لزوم اوراق تعریف خروج نقدینگی قرضه و دارایی را برای کاهش بازده اوراق مشارکت و شرکت ها خریداری کنند.
تاریخچه دام نقدینگی
جان مینارد کینز، در نظریه عمومی خود در سال ۱۹۳۶ چنین مینویسد:
«این احتمال وجود دارد که که پس از آنکه نرخ بهره به یک سطح معین کاهش یافته باشد. نقدینگی ممکن است که به طور کامل مطلق شود. به این معنا که تقریبا همه ترجیح میدهند که پول نقد نگه داری کنند. اما در حالی که ممکن است این مورد محدودکننده در آینده اهمیت پیدا کند من هیچ کدام از آنرا تاکنون نمیدانم»
جان هیکس اقتصاددان انگلیسی :
«دام نقدینگی ممکن است به عنوان وضعیتی تعریف شود که در آن سیاستهای پولی متعارف غیر فعال شده باشند. زیرا نرخ بهره در صفر یا نزدیک به صفر است. تزریق پول توسط بانک مرکزی هیچ تاثیری ندارد. زیرا همه افراد پول نقد را نگه داری میکنند»
در دام نقدینگی مردم بین اوراق قرضه و وجه نقد بیتفاوت هستند. زیرا نرخ بهره هر دو ابزار مالی با هم برابر هستند. سود نقدی صفر است و بهره اوراق قرضه نزدیک صفر است. از این
رو بانک مرکزی دیگر نمیتواند نرخ بهره را تحت تاثیر قرار دهد.
نمونه ای از تله های نقدینگی
- افسردگی بزرگ 1929-1933
- ژاپن در دهه 1990 و اوایل 2000
- انگلیس ، اتحادیه اروپا ، ایالات متحده – 2009-15
- دام نقدینگی بین 15-15 2009
رشد عرضه پول در دام نقدینگی
ویژگی یک دام نقدینگی این است که افزایش عرضه پول تأثیر کمی در افزایش تقاضا دارد. یک دلیل این است که افزایش عرضه پول هیچ تاثیری در کاهش نرخ بهره ندارد. هنگامی که نرخ بهره 0.5٪ است و افزایش بیشتر در عرضه پول وجود دارد ، تقاضای نگه داشتن پول به صورت نقد به جای سرمایه گذاری در اوراق بهادار کاملاً منطقی است. این بدان معنی است که تلاش برای افزایش عرضه پول در دام نقدینگی باعث تحریک فعالیت های اقتصادی نمی شود. زیرا مردم فقط پول نقد بیشتری را ذخیره می کنند.
نظریه پولی مدرن
نظریه پولی مدرن (MMT) استدلال می کند که در یک دام نقدینگی ، سیاست مالی توسعه انبساطی می تواند با افزایش عرضه پول تأمین شود و وام دولت نیازی نیست. تا زمانی که تورم در یک هدف قابل قبول باقی بماند ، دولت می تواند برای تامین هزینه ها پول چاپ کند.
سیاست های غلبه بر این مشکل
سیاست برای ایجاد پول و کاهش بازده اوراق قرضه دولتی و شرکت ها
به جای خرید دارایی از بانکها ، پول مستقیماً به مردم داده می شود.
لازم است دولت سرمایه گذاری مستقیم در اقتصاد را دنبال کند. به عنوان مثال ، ساختن طرح های کار عمومی باعث ایجاد تقاضا و بازگشت منابع بلا استفاده به گردش دایره ای می شود.
بدهیهای جاری و استانداردهای گزارشگری مالی بینالمللی (IFRS)
بدهیهای جاری برای الگوسازی سرمایهی در گردش، در هنگام ساختن یک الگوی مالی (Financial Model) حیاتی هستند. از این رو در این بخش از واژه نامه حسابداری، شما را با تعریف این نوع بدهی و نحوه ایجاد آن آشنا میکنیم. همچنین این مقاله تفسیری از استانداردهای گزارشگری مالی بینالمللی و فهرستی از این استانداردها ارائه و همچنین این استانداردها را با اصول عمومی پذیرفتهشدهی حسابداری (GAAP) مقایسه کرده است. نحوهی گزارش معاملات و دیگر رویدادهای حسابداری در صورتهای مالی، توسط استانداردهای IFRS تعیین شدهاند و افراد فعال در حوزههای مالی موظف به پیروی از آنها هستند.
بدهیهای جاری چه هستند؟
بدهیهای جاری، تعهدات مالی یک کسبوکار هستند که باید در عرض یک سال پرداخت شوند. یک بدهی زمانی اتفاق میافتد که شرکت معاملهای را انجام داده است که انتظار خروج نقدینگی یا منابع اقتصادی دیگر را در آینده ایجاد کرده است. کلیدیترین عامل در این تعریف کلمهی “انتظار” است، چراکه بدهیها ضرورتا به خروج ارزش منتهی نخواهند شد، بلکه باید به صورت منطقی و بر اساس تشخیص بدهی حساب شوند.
در حالی که بدهی جاری به عنوان یک مبلغ پرداختی در عرض یک سال تعریف میشود، تعریف گستردهتری از این کلمه شامل بدهیهایی میشود که در طول یک چرخهی کسبوکار عملیاتی شرکت قابلپرداخت هستند. به عبارت دیگر، اگر چرخهی کسبوکار یک شرکت بیش از یک سال زمان ببرد، یک بدهی جاری برای آن شرکت بیش از این دو دوره در نظر گرفته میشود.
بدهیهای جاری برای الگوسازی سرمایهی در گردش، در هنگام ساختن یک الگوی مالی (Financial Model) حیاتی هستند. اگر اطلاعات تاریخی در مورد بدهیهای جاری یک شرکت در دسترس نباشند، پیشبینی ترازنامهی مالی و بخش عملیاتی صورت نقدینگی بسیار دشوار خواهد شد.
بدیهی است که بدهی جاری یک شرکت در بخش بدهیهای ترازنامهی مالی نشان داده میشود. در واقع، از آنجا که ترازنامهی مالی به ترتیب صعودی نقدینگی تنظیم میشود، بخش بدهی جاری تقریبا همیشه در بالای قسمت بدهیها قرار میگیرد.
بدهیهای جاری چگونه ایجاد میشوند؟
در هنگام اداره کردن فعالیتهای کسبوکار، یک شرکت همیشه متحمل هزینههای غیرقابلاجتناب میشود و گاهی اوقات منابع سرمایهای و عملیاتی که پول نقد برای پرداخت قبضها از آنها به دست میآید، برای پوشش امور کافی نیستند. در نتیجه، شرایط اعتباری و تسهیلات وامدهی پیشنهادی توسط تامینکنندگان و وامدهندگان معمولا چارهی چنین کسری بودجهای میباشند. از سوی دیگر، یک شرکت همچنین متحمل هزینههای مالیاتی در طول هر سال عملیاتی میشود که سوددهی دارد و بنابراین بخشی از این سود را به دولت بدهکار است.
بدهیهای جاری دستهبندیهای مختلفی دارند و رایجترین آنها حسابهای پرداختی هستند که به خاطر خریداری چیزهایی به وجود میآیند که هنوز به صورت کامل پرداخت نشدهاند، یا اینکه شرکت شرایط اعتباری مشخصی از طرف تامینکنندهی خود دارد. دیگر بدهیهای جاری شامل هزینههای تحققیافته اما پرداختنشده، اسناد پرداختی کوتاهمدت، تعریف خروج نقدینگی نسبت جاری اسناد پرداختی بلندمدت و پرداختنیهای مالیات بر درآمد میباشند.
استانداردهای گزارشگری مالی بینالمللی (IFRS) چه هستند؟
استانداردهای IFRS از یک دسته قوانین حسابداری (Accounting Rules) تشکیل شدهاند که نحوهی الزامی گزارش معاملات و دیگر رویدادهای حسابداری را در صورتهای مالی (Financial Statements) تعیین میکنند. این قوانین برای حفظ اعتبار و شفافیت در دنیای مالی طراحی شدهاند و سرمایهگذاران و فعالان تجاری را قادر میکنند تصمیمات آگاهانه بگیرند.
استانداردهای IFRS توسط هیات مدیرهی سازمان استانداردهای حسابداری بینالمللی (International Accounting Standards Board) منتشر و نگهداری میشوند و به منظور ایجاد یک زبان عمومی ساخته شدهاند، تا صورتهای مالی به راحتی از شرکتی به شرکت دیگر و از کشوری به کشور دیگر تفسیر شوند.
IFRS در بیش از ۱۰۰ کشور به عنوان استاندارد اصلی محسوب میشود که شامل اتحادیهی اروپا و بخشهای بسیاری از آسیا و آمریکای جنوبی هم میشود. با این حال، ایالات متحده هنوز آنها را تصویب نکرده است و کمیسیون بورس و اوراق بهادار آمریکا (SEC) هنوز در حال تصمیمگیری در مورد پذیرش آنها به عنوان استانداردهای رسمی حسابداری است.
فهرست استانداردهای IFRS
در پایین فهرستی را از استانداردهای IFRS میبینیم:
شماره IFRS | استاندارد IFRS |
۱ | تصویب اولیهی استانداردهای گزارشگری مالی بینالمللی |
۲ | پرداخت مبتنی بر سهم |
۳ | ترکیب شدن کسبوکارها | تعریف خروج نقدینگی
۴ | قراردادهای بیمه |
۵ | داراییهای غیرجاری که برای فروش و فعالیتهای پایانیافته نگه داشته شدهاند. |
۶ | جستوجو و ارزیابی منابع معدنی |
۷ | ابزار مالی: افشاء |
۸ | بخشهای عملیاتی |
۹ | ابزار مالی |
۱۰ | صورتهای مالی ادغامشده |
۱۱ | توافقات ترکیبی |
۱۲ | افشاء علاقه به موجودیتهای دیگر |
۱۳ | اندازهگیری ارزش متعارف |
۱۴ | حسابهای تعویقی تنظیمکننده |
۱۵ | درآمد حاصله از قراردادها با مشتریان |
۱۶ | اجارهها |
۱۷ | قراردادهای بیمه |
IFRS در مقایسه با GAAP ایالات متحده
بزرگترین تفاوت میان اصول عمومی پذیرفتهشدهی حسابداری (GAAP) و IFRS این است که IFRS مبتنی بر اصول و GAAP مبتنی بر قانون است. چارچوبهای مبتنی بر قانون استوارتر بوده و امکان کمتری را برای تفسیرهای مختلف فراهم میکنند، در حالی که چارچوبهای مبتنی بر اصول این اجازه را میدهند که تفسیرهای متفاوتی از امور داشته باشیم.
هر دوی این روشها مزایا و معایبی دارند که به نحوهی استفاده از آنها بستگی دارد. برای مثال، استفاده از یک استاندارد که با یک “قانون” متناسب است اما مشخصا اصل پشت آن استاندارد را بیان نمیکند، یکی از معایب GAAP میباشد. از سوی دیگر، تفسیر بیش از حد آزادانهی استانداردها یکی از معایب IFRS است.
طبقهبندی اندیکاتورها
اندیکاتورها را میتوان در سه گروه اصلی به شرح زیر، طبقهبندی نمود:
- اندیکاتورهای روندنما[13]: این اندیکاتورها در وهله نخست سعی میکنند تشخیص دهند که آیا با یک بازار جهتدار مواجه هستیم یا با یک بازار نوسانی و بدون جهت. سپس در صورتی که بازار از نوع رونددار باشد تلاش میکنند جهت این روند را به صورت صعودی یا نزولی مشخص نمایند.
رونددار بودن یا نبودن بازار از این جهت واجد اهمیت است که (همان طور که در فصلهای قبل بیان شد) روش معاملاتی در بازارهای رونددار و بدون روند کاملا متفاوت و حتی متضاد با یکدیگر میباشد.
برخی از رایجترین اندیکاتورهای روندنما عبارتند از انواع میانگینهای متحرک ساده [14] و نمایی [15] و غیره، باند بولینگر، اندیکاتور پارابولیک سار، ایچیموکو، میانگینهای متحرک جهتدار، وغیره… این اندیکاتورها در اغلب نرمافزارهای تکنیکال در گروه جداگانهای تحت عنوان اندیکاتورهای Trend Follower یا به اختصار Trend طبقهبندی میشوند که به معنی اندیکاتورهایی است که دنبال کننده روند میباشند.
مشهورترین اندیکاتور روندنما، که قاعدتا اولین اندیکاتور ابداعی در تاریخچه تحلیل تکنیکال است، اندیکاتور میانگین متحرک میباشد. در تصویر زیر میتوانید نمونهای از نحوه کاربرد اندیکاتور میانگین متحرک را بر روی نمودار زوج ارز یورو/دلار ملاحظه نمایید.
این اندیکاتور میتواند نوع بازار و جهت روند را به شرح زیر نمایش دهد:
در مورد روندهای نزولی نیز کافیست هر دو شرط فوق را کاملا قرینه نمایید. اما برای بازارهای رنج [16] روش تشخیص به این صورت است که اگر شیب اندیکاتور تقریبا افقی بوده و قیمت مرتبا از بالا به پایین و از پایین به بالا، اندیکاتور را قطع نماید در این صورت متوجه میشویم که با یک بازار رنج و فاقد روند [16] مواجه هستیم.
- اندیکاتورهای نوساننما: اندیکاتورهای نوساننما یا اسیلاتورها [18] با هدف تولید و صدور سیگنالهای خرید و فروش طراحی شدهاند. مهمترین وظیفه اسیلاتورها این است که بتوانند بهترین نقاط را جهت ورود و خروج به بازار پیدا کرده و آنها را در سریعترین زمان به معاملهگر پیشنهاد دهند. معمولا اسیلاتورها سیگنالهای خود را برمبنای خروج از نواحی اشباع خرید و فروش ویا برمبنای تلاقی با خط سیگنال تولید میکنند. اسیلاتورها اغلب در یک محدوده مشخص نوسان نموده و سیگنالهای خود را بر مبنای عبور از سطوح معینی تحت عنوان نواحی اشباع خرید [19] و اشباع فروش [20] ایجاد میکنند به این صورت که خروج اندیکاتور از این دو ناحیه به معنی سیگنال Buy و Sell خواهد بود:
اندیکاتور شاخص قدرت نسبی یا RSI یکی از مشهورترین اندیکاتورهای نوساننما میباشد. همان طور که از نام این اندیکاتور مشخص است فرمول درونی آن به گونهای تعریف شده که بتواند قدرت خریداران و فروشندگان را اندازهگیری نموده و آنها را با یکدیگر مقایسه کند [21] . این اسیلاتور در محدوده اعداد صفر تا صد نوسان نموده و بر حسب درصد بیان میشود. به عنوان مثال اگر مقدار اندیکاتورRSI برابربا 100% باشد یعنی تمامی قدرت بازار بطور کامل در اختیار خریداران قرار گرفته است. و بالعکس اگر مقدار اندیکاتور برابربا صفر باشد یعنی تمامی قدرت بازار بطور کامل در دست فروشندگان است. در تصویر زیر میتوانید اندیکاتور RSI را بر روی نمودار قیمت جهانی طلا مشاهده نمایید:
[22] در بخشهای بعدی مفصلا در خصوص این اندیکاتور صحبت خواهیم کرد
نواحی اشباع خرید و فروش برای این اندیکاتور برمبنای سطوح 70% و 30% تعریف شدهاند. بنابراین اگر اندیکاتور از ناحیه اشباع خرید خارج گشته و سطح 70% را به سمت پایین قطع کند به معنی صدور سیگنال فروش خواهد بود، و یا اگر اندیکاتور از درون ناحیه اشباع فروش خارج گشته و سطح 30% را به سمت بالا قطع کند به معنی صدور سیگنال خرید خواهد بود. در تصویر فوق میتوانید سیگنالهای خرید و فروش تولید شده توسط اندیکاتور را مشاهده نمایید. دقت کنید که سیگنالهای خرید و فروش برمبنای خروج از نواحی اشباع خرید و فروش صادر میگردند نه برمبنای ورود به این نواحی! همچنین توجه کنید که این نقاط در دنیای واقعی به منزله بهترین و کمریسکترین نقاط برای خرید و فروش نیستند بلکه درواقع نقاط احتمالی بازگشت روند هستد که توسط اسیلاتور پیشنهاد شدهاند.
در تصویر فوق ملاحظه میکنید که از میان چهار سیگنال تولید شده توسط اندیکاتور، سیگنالهای ابتدایی و انتهایی صحیح بودهاند اما سیگنالهای فروش اول و دوم عملکرد مناسبی نداشتهاند و علیرغم صدور سیگنال فروش توسط اندیکاتور اما بازار به روند صعودی خود ادامه داده است. این میتوانست حتی در یک بازار دوطرفه منجر به ضرر و زیان کسی بشود که اقدام به باز کردن پوزیشن فروش نموده است. بنابراین یادمان باشد که اندیکاتورها جادوگر نیستند! اینطور نیست که اندیکاتورها بتوانند تمام حرکات ریز و درشت قیمت را با دقت کامل و صددرصد ایدهآل پیشبینی نموده و هیچ خطایی نداشته باشند!. بلکه اندیکاتورها نیز مانند تمامی ابزارها و مباحث دیگر در تحلیل تکنیکال، مطلقا بینقص نبوده و همواره احتمال نقض شدن سیگنالهای آنها وجود خواهد داشت.
همان طور که در تصویر قبل ملاحظه کردید معمولا احتمال نقض شدن برای آن دسته از سیگنالها که برخلاف جهت روند غالب در بازار صادر شده باشند بیشتر است. در این مثال نیز سیگنالهایی که برخلاف جهت اندیکاتور میانگین متحرک صادر گشتهاند به راحتی Fail شدهاند. پس هنگام استفاده از سیگنالهای تولیدی توسط اسیلاتورها حتما نیم نگاهی نیز به روند جاری در بازار داشته باشید.
این یک قاعده کلی در تحلیل تکنیکال است که «سیگنالهایی که برخلاف جهت روند باشند اغلب Fail میشوند». اسیلاتورها نیز از این قاعده مستثنی نیستند و در استفاده از سیگنالهای خلاف جهت روند آنها باید احتیاط کرد. درواقع اسیلاتورها بهترین سیگنالهای خود را اغلب در بازارهای رنج و نوسانی تولید میکنند و جذابترین کاربرد آنها جهت استفاده در بازارهای سینوسی است.
برخی از رایجترین اسیلاتورها که اغلب مورد استفاده معاملهگران قرار میگیرند عبارتند از اندیکاتور شاخص قدرت نسبی(RSI)، مکدی(MACD)، استوکاستیک، مومنتوم، ATR، CCI، RVI و … . هرچقدر که اسیلاتورها را در تایمفریمهای بالاتر استفاده نموده ویا از دوره تناوب بزرگتری برای آنها استفاده کنید، معمولا تعداد سیگنالهای صادره توسط آنها کمتر خواهد شد ولی درعوض میزان خطای این سیگنالها نیز کمتر میشود. سعی کنید از اسیلاتورها به تنهایی استفاده نکنید بلکه در سیستم معاملاتی خودتان از یک اندیکاتور روندنما (مانند میانگین متحرک) در کنار اسیلاتور استفاده کنید تا بتوانید صحت و اعتبار سیگنالهای تولیدی توسط اسیلاتور را با اندیکاتور روندنما ارزیابی نمایید.
- اندیکاتورهای حجمی [22] : اندیکاتورهای حجمی ساخته شدهاند تا میزان تزریق نقدینگی به درون بازار ویا میزان خروج پول از درون بازار را اندازهگیری نمایند. یکی از مهمترین دغدغههای همیشگی معاملهگران این است که بتوانند بدون برخورداری از رانت اطلاعاتی و بدون دسترسی به اطلاعات پنهانی، از نحوه جریان پول هوشمند [23] درون بازار مطلع بشوند. اندیکاتورهای حجمی تلاش میکنند تا با استفاده از محاسبات و اندازهگیریهایی که برروی حجم معاملات انجام میدهند نسبت به چگونگی ورود و خروج اسمارت مانی به درون بازار آگاهی یابند و معاملهگر را قادر به موجسواری بر روی جریان نقدینگی نمایند.
یک تحلیلگر تکنیکال برای آگاهی از همه آنچه که در پشت پرده بازار در حال وقوع است صرفا به سه فاکتور «قیمت»، «زمان» و «حجم معاملات» احتیاج دارد. فرض بر این است که تحلیلگر تکنیکال میتواند کلیه محاسبات و اندازهگیریهای لازم را صرفا با اتکا به همین سه متغیر اصلی انجام بدهد. نمودارها و اندیکاتورهای موردنیاز را رسم نموده و کلیه پیشبینیها و تصمیمگیریهای لازم را جهت ورود و خروج موفق، انجام دهد.2
تاکنون درخصوص رکنهای اول و دوم بازار (یعنی قیمت و زمان) مفصلا صحبت کردهایم، در مورد رکن سوم (یعنی حجم معاملات) نیز برخی نکات را به صورت پراکنده ارایه کردیم. به عنوان مثال در مبحث سطوح حمایت و مقاومت گفتیم که به هنگام شکسته شدن سطوح حمایت و مقاومت، افزایش حجم معاملات میتواند متضمن شکست معتبر باشد. ویا در مبحث پترنهای تکنیکال گفتیم که هنگام تشکیل الگوهای بازگشتی (مانند الگوهای سقف دوقلو و سروشانه و غیره) بر روی پیوتهای اصلی این الگوها شاهد کاهش حجم معاملاتی – به عنوان نشانه ای مبنی بر به پایان رسیدن عمر روند- خواهیم بود.
یکی از رفتارهای مهم بازار به این صورت است که هرگاه قیمت همسوی با روند بلندمدت حرکت نماید، حجم معاملات در بازار نیز افزایش خواهد یافت. و برعکس، هرگاه قیمت وارد فاز اصلاحی گشته و برخلاف جهت روند بلندمدت حرکت نماید، حجم معاملات نیز رو به کاهش خواهد نهاد. اگر از یک بورسباز قدیمی بپرسید حتما با این قاعده تجربی آشنا خواهد بود که «بازار بورس برای مثبت شدن نیاز به افزایش حجم معاملاتی دارد». بدون تزریق نقدینگی به درون بازار و بدون افزایش ارزش معاملات روزانه هرگز نمیتوانیم شاهد رشد پایدار و باثبات قیمتها در بورس باشیم. وبالعکس، اگر جریان نقدینگی در بازار بورس کاهش یافته و ارزش معاملات کم بشود، منجر به رکود بازار سرمایه و نزول قیمتها خواهد شد. به عبارت بهتر، بازار بورس همچون یک بادکنک میماند که هرگاه پول به درون این بادکنک دمیده شود موجب انبساط بادکنک و افزایش سطح قیمتها میگردد، و خروج نقدینگی از درون بادکنک موجب کوچکتر شدن آن و نزول قیمتها میشود. در نمودار زیر میتوانید افزایش حجم معاملات روزانه را که موجب اتمام روند نزولی شاخص کل بورس ایران و آغاز روند صعودی گشته است ملاحظه نمایید. جهت مشاهده بهتر حجم معاملات از اندیکاتور Volume استفاده کردهایم. این اندیکاتور حجم معاملات در هر کندل را به صورت یک نمودار میلهای در پنجرهای جداگانه رسم میکند با این تفاوت که هرگاه حجم معاملات نسبت به کندل قبلی افزایش پیدا کرده باشد آن را به رنگ سبز نمایش میدهد و هرگاه حجم معاملات نسبت به کندل قبلی کمتر شده باشد آن را به رنگ قرمز نمایش خواهد داد.
این قاعده در بازارهای دوطرفه، مانند بازار فارکس یا بازار بورس بین الملل، حتی در روندهای نزولی نیز صادق است یعنی در یک روند نزولی بلندمدت هربار که قیمت در کوتاهمدت نیز شروع به نزول نماید با افزایش حجم معاملاتی همراه خواهد شد. به عنوان مثال در تصویر زیر میتوانید قیمت جهانی نفت را مشاهده کنید که با هربار از دست دادن یک کف حمایتی، بلافاصله با افزایش حجم معاملاتی مواجه گشته است. این افزایش حجم به دلیل باز کردن پوزیشنهای فروش فراوان توسط معاملهگران Seller بوده که امیدوار به کسب سود از نزول قیمت بودهاند.
یک ابهام رایج در میان نوآموزان این است که چگونه میتوانیم ورود پول هوشمند به درون بازار را تشخیص داده و تفاوت آن را با خروج پول هوشمند از بازار تعریف خروج نقدینگی متوجه بشویم؟ به عنوان مثال فرض کنید حجم معاملات برای یک سهم دلخواه در یک روز خاص شدیدا افزایش پیدا کرده و چند برابر متوسط حجم همیشگیاش بشود. به عنوان مثال در تصویر زیر، وضعیت معاملات روزانه برای سهام شرکت سرمایهگذاری ملت را مشاهده میکنید. در حالی که متوسط حجم روزانه برای این سهم صرفا 3 میلیون سهم بوده است اما حجم معاملات امروز بطور ناگهانی به 12 میلیون سهم افزایش پیدا کرده است. این کاملا واضح است که یک اتفاق مهم برای سهم رخ داده است اما سوال اصلی این است که از کجا میتوانیم متوجه شویم که آیا شاهد ورود پول هوشمند به درون سهم هستیم یا این که بازیگران اصلی در حال خروج از آن بودهاند؟!
برای پاسخ این سوال مهم میتوانید به سه روش زیر عمل کنید:
نخست این که قدرت خریداران را با فروشندگان مقایسه نمایید و هر کدام را که از قدرت بیشتری برخوردارند، برنده نهایی این زورآزمایی درنظر بگیرید. به این منظور باید «سرانه خرید» را برای خریداران حقیقی محاسبه نموده و آن را با «سرانه فروش» برای فروشندگان حقیقی مقایسه نمایید. جهت پیدا کردن سرانه خرید حقیقی کافیست «ارزش معاملات روزانه» را بر «تعداد خریداران حقیقی» تقسیم کنید (و البته یادتان باشد که صرفا بخش حقیقی از معاملات را در ارزش روزانه لحاظ کنید) به همین ترتیب میتوانید سرانه فروش را برای فروشندگان حقیقی بدست آورید. در مثال فوق جهت سهولت محاسبات، عمدا نمونهای را انتخاب کردهایم که درصد معاملات حقوقی برای آن ناچیز بوده و به راحتی قابل حذف از محاسبات باشد. مشخص میشود که هر خریدار حقیقی بطور متوسط مبلغ 4.1 میلیون تومان خرید داشته است، در حالی که هر فروشنده حقیقی بطور متوسط 2.7 میلیون تومان از سهام خود را فروخته است. بنابراین افراد ثروتمندتر که از قدرت مالی بیشتری برخوردار بودهاند، در سمت خریداران قرار داشتهاند، نه فروشندگان! و به همین راحتی مشخص شد که جهت جریان پول هوشمند به درون شرکت بوده است.
روش دوم این است که قیمت «آخرین معامله» را با «قیمت پایانی» مقایسه کنید. میدانید که قیمت پایانی در بورس ایران صرفا یک متوسط آماری است که توسط سازمان بورس محاسبه گشته و در اختیار سهامداران قرار داده میشود. شما میتوانید از مقایسه «آخرین قیمت» با «قیمت پایانی» به نحوه ورود یا خروج نقدینگی پی ببرید. به این صورت که اگر قیمت آخرین معامله بمقدار قابل توجهی از قیمت پایانی بالاتر باشد، یعنی شاهد ورود جریان نقدینگی به درون سهم بودهایم، و برعکس اگر قیمت آخرین معامله از قیمت پایانی به مقدار قابل توجهی کمتر باشد، یعنی شاهد خروج پول از سهم بودهایم. در مثال فوق ملاحظه کردید که قیمت آخرین معامله برابربا 4.9 درصد و قیمت پایانی برابربا 3.1 درصد بودهاند. به عبارت دیگر آخرین قیمت به اندازه 1.8 درصد از قیمت پایانی بیشتر بوده است. بنابراین نقدینگی به درون سهام وارد شده است.
دو روشی که اشاره کردیم جزو روشهای تجربی در بورس ایران – و اصطلاحا قواعد تابلوخوانی- محسوب میشوند. اما سومین روش که ذیلا اشاره خواهد شد یک روش کاملا نموداری و تکنیکال است که به لحاظ تئوریک میتوان از آن برای تشخیص نحوه ورود و خروج پول استفاده کرد. در این روش صرفا کافیست به رنگ بدنه کندل نگاه کنید. در صورتی که رنگ بدنه کندل سبز بوده و قیمت Close به مقدار قابل توجهی بالاتر از Open باشد، فرض را بر این میگذاریم که با ورود پول هوشمند به درون بازار مواجه بودهایم. ویا برعکس، اگر بدنه کندل به رنگ قرمز بوده و Close به میزان قابل توجهی پایینتر از Open باشد، یعنی با خروج نقدینگی از بازار مواجه بودهایم. به عنوان مثال در تصویر فوق از مقایسه اولین و آخرین قیمتهای روزانه – یعنی 695 و 728 ریال- به سادگی مشخص میشود که رنگ بدنه کندل سبز بوده و جریان نقدینگی به درون سهم جاری گشته است.
تا اینجا بررسی اجمالی بر روی مهمترین صفات و ویژگیهای اندیکاتورها انجام دادیم. از این به بعد میخواهیم برخی از مهمترین اندیکاتورها را یک به یک معرفی نموده و مورد بحث و بررسی دقیق قرار دهیم. در جدول زیر فهرست مختصری از اسامی اندیکاتورهایی که تا اینجا معرفی شد را ملاحظه میفرمایید. این فهرست جهت به خاطرسپاری آسانتر نحوه کار هریک از این اندیکاتورها ارایه کردهایم.
دیدگاه شما